از همان زمان که ابنای نژاد بشر تصمیم به زندگی در کنار یکدیگر گرفتند و به اطاعت از برخی هنجارها و قوانین مشترک تن دادند و با گذشت دوران، هنگامیکه تصمیمبه برقراری یک دولت و حکومت مرکزی گرفتند که بهصورت برابر به همهی افراد جامعه حکومت کند، اندیشهی سیاسی شروع به شکلگیری کرد. منظور از این عبارت، توصیف انواع مختلف از دولت و روابط آنها با مردم جامعه و پاسخ به این سوال بنیادین که کدام شکل از دولت برای حکومت بر مردم از بقیه بهتر است. از زمان پیدایش فلسفه و تفکر نظاممند تا به امروز، اندیشمندان مختلف در رابطه با این موضوع نظرات گوناگونی را مطرح کرده و به این سوال پاسخهای متنوعی دادهاند. متفکرانی چون افلاطون، ارسطو، نیکولو ماکیاولی، تامس هابز، جان لاک، شارل دو مونتسکیو، ژان ژاک روسو، جرمی بنتام، فردریش هگل، کارل مارکس، جان رالز، فردریش فونهایک، مایکل سندل و بسیاری از متفکران نامدار دیگر، براساس مفاهیمی همچون فضیلت، قدرت، امنیت، مالکیت، برابری، آزادی، سود و غیره به تفکر و نظریهپردازی در این این حوزه پرداختهاند.
یکی از برجستهترین این متفکران، فیلسوف و اقتصاددان آلمانی، کارل مارکس است. نظریات مارکس برپایهی تضاد بنیادی میان دو طبقهی اصلی تشکیلدهندهی جامعه، یعنی طبقهی صاحبان ابزار تولید یا همان سرمایهداران (بورژوازی) و طبقهی کارگران (پرولتاریا) بناشده است. مارکس معتقد بود که این تضاد درنهایت، منجر به شکلگیری نبرد طبقاتی میشود؛ نبردی که با پیروزی پرولتاریا و ایجاد جامعهای بیطبقه با مالکیت اشتراکی بر ابزار تولید پایان مییابد. با وجود عدم استقبال اکثریت مردم از افکار مارکس در زمان حیاتش، اندیشهی او پس از مرگ، بازتابی گسترده و کمنظیر پیدا کردند. نظریات مارکس بهدلیل محتوای جذاب و هنجارشکنی که داشت، مورد حمایت افرادی قرار گرفتند که از ظلم و ستم نظام حاکم به ستوه آمده بودند. یکی از کشورهایی که این اندیشه در آن بهشدت مورد انتشار و استقبال قرار گرفتند، کشور روسیه بود که تحت حاکمیت تزار قرار داشت.
انقلابیون روسیه به رهبری ولادیمیر لنین و تحت هدایت افکار مارکس، اولین انقلاب کمونیستی تاریخ را رقمزده و موفق به برقراری یک دولت سوسیالیستی به نام اتحاد جماهیر شوروری شدند. این اتفاق، منجر به پیدایش خیل عظیمی از طرفداران کمونیسم (بسیار بیشتر از گذشته) و نظام حاکم بر شوروی در اقصی نقاط جهان شد. در آن زمان، علاوهبر عامهی مردم، قشر روشنفکر نیز گرایش غیرقابل انکاری به سمت این ارزشها نشانمیداد، اما با گذشت زمان، نظام شوروی نشان داد آنچه در واقعیت اتفاق افتاده است تا چه میزان با آنچه مارکس رویای آن را در سر داشت، متفاوت است. بعد از مرگ لنین، حکومت به دستان استالین افتاد و شوروی تحت رهبری او، تبدیل به نظامی خودکامه و تمامیتخواهی (توتالیتر) شد. در آن دوران، بسیاری از روشنفکرانی که در ابتدا از از این نظام حمایتکرده بودند، آرزوهای خود بربادرفته دیدند و با وجود تمامی مشکلات و مشقات، از حکومت شوروی و کمونیسم روی برگرداندند. کتاب «سابقا کمونیستها: روشنفکران و تجربهی کمونیسم»، شرح حال شش تن از این روشنفکران، از زمان گروییدن آنها به کمونیسم تا زمان رویبرگرداندنشان از آن را بازگو میکند. در این کتاب، خواننده علاوهبر روبهرو شدن با استدلالها و دلایل این افراد برای تصمیماتشان، به خوبی میتواند روح حاکم بر آن زمانه را درک کرده و در موردش قضاوت کند و لذا از این جهت، خواندن این کتاب برای تمامی افراد سودمند و مثمر ثمر خواهد بود.
کتاب سابقا کمونیست ها