در این داستان ها، با نویسنده ی متفاوتی سروکار داریم که با نگاه و زبانی نو و با ذهنی فارغ و آزاد از کلیشه های مرسوم، به تماشای جهانی ملموس و آشنا و مناسباتی به دیرینگی زمان نشسته است. با دریچه ی تازه ای که از یک زاویه ی غریب و بکر باز می کند، به آنچه در زیر غبار تلخی از روزمرگی فرو مانده است، تحرک و شیرینی تازه ای می بخشد و به آن چهره های زنانه ی بی شکل و بی جان مانده ای که در پس زمینه ی معرکه درجا می زنند، مجال و امکانی می دهد تا به میان ماجرا بیایند و تشخص و هویت از دست رفته ی خود را پیدا کنند.
کتاب آمده بودم با دخترم چای بخورم