1. خانه
  2. /
  3. کتاب دارند در می زنند

کتاب دارند در می زنند

3 از 1 رأی

کتاب دارند در می زنند

They are ringing
انتشارات: ققنوس
٪15
8000
6800
معرفی کتاب دارند در می زنند
داستان های این مجموعه بیش تر حول و حوش مسئله ازلی ابدی خیر و شر و تصمیم نهایی میان این دو خط است. جدا از فضای داستان ها که بعضی بومی هستند و بعضی شهری و آشنا، هسته اصلی داستان ها همین تصمیم است و البته جدال درونی برای شکستن مرزهایی که به درست یا غلط بر ما و رفتار ما حاکم اند. می توان گفت به نوعی شخصیت ها در کشاکش تصمیم و انتخاب به سر می برند و آنها که تصمیم می گیرند به هیچ وجه فارغ از دغدغه نمیشوند و این کشمکش روحی همچنان همراهشان هست. سعی نویسنده بر این بوده که این اصل بدیهی را رعایت کند که تناسب با فضا و جوهره داستان، زبان در خوری نیز بیافریند. "دارند در می زنند" مجموعه ای است از تلاش ها و دغدغه های انسان هایی درگیر انتخاب، چه کرده و چه ناکرده! منیرالدین بیروتی متولد ١٣٤٩ با مجموعه داستان "تک خشت" جایزه بهترین مجموعه داستان اول سال ٨٣ بنیاد گلشیری را از آن خود کرد. او سال ها پیش داستان هایش را در مطبوعات منتشر می کرد. رمان "چهار درد" او برنده بهترین رمان سال ٨٥ بنیاد گلشیری شد.‏
درباره منیرالدین بیروتی
درباره منیرالدین بیروتی
منیرالدین بیروتی در خرداد ۱۳۴۹ در بغداد به دنیا آمد. اولین داستان کوتاه او در ۱۳۷۶ در مجلهٔ آدینه چاپ شد. پس از آن در چندین مجلهٔ ادبی در تهران و شهرستان‌ها مانند معیار، عصر پنجشنبه کارهایی از او چاپ شد؛ و چند مجموعه داستان کوتاه و رمان تاکنون از او منتشر شده‌است.
دسته بندی های کتاب دارند در می زنند
قسمت هایی از کتاب دارند در می زنند

سر در میانه دو دست، خیره پنجره بود. بنویسم یا نه؟ درساره باد می خورد و تور زیر آن انگار موجه موجه کف، محو سیاهی می شد. گاهی باریکه نوری که از شکافه پنجره می خزید تو، نیزه ای می شد از طلا توی دل تاریکی. چرا احساس گناه می کرد؟ فکری خودش بود یا پریسا؟ پدرش یا خشایار؟ خنکایی پخش صورتش شد. مات رنگ شنگرفی قالی فکر می کرد، خب این دو تا به هم رسیده بودند و حالا لابد خوش بودند و یک گوشه ای توی همین شهر، شهر لعنتی، کنار هم زندگی می کردند، و باز فکر کرد که، چرا نشناختمش؟ چرا خشایار را نشناختم من؟ و فکر کرد یعنی خوش اند و من یعنی از همان اول به خودشان فکر می کردم یا به تصاویری که قرار بود بعدها ازشان بسازم؟ خش خشه خاراندن صورت زبرش را باد به وزه ای برد. همین خش خشه را هم می شد جور دیگری گفت و جور دیگری هم نوشت تا چند سال بعد وقتی یادش افتادی... با خودش گفت چه فایده؟

مقالات مرتبط با کتاب دارند در می زنند
توصیه های «جویس کارول اوتس» درباره هنر خلق «داستان کوتاه»
توصیه های «جویس کارول اوتس» درباره هنر خلق «داستان کوتاه»
ادامه مقاله
6 دلیل برای خواندن داستان های کوتاه
6 دلیل برای خواندن داستان های کوتاه

ضرباهنگ سریع، طرح داستانیِ یک وجهی، و وجود ایجاز از ویژگی های «داستان های کوتاه» هستند

اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب دارند در می زنند" ثبت می‌کند