کتاب هنر خوردن انبه

The Almost Lost Art of Doing Nothing
هنر تقریبا گمشده ی هیچ کاری نکردن
کد کتاب : 133813
مترجم :
شابک : ‫‬‮‭978-6229347102
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 396
سال انتشار شمسی : 1403
سال انتشار میلادی : 2011
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

معرفی کتاب هنر خوردن انبه اثر دنی لافریر

کتاب «هنر خوردن انبه» یا «هنر تقریبا گمشدۀ هیچ‌کاری نکردن»، مجموعه‌ای پیوسته از جستارهایی طنّاز و شاعرانه و درعین‌حال انتقادی است که تلاش می‌کند با شرح لحظه‌هایی از زندگی، کیفیت ازدست‌رفته‌ی حضور انسان در جهان معاصر را به ما گوشزد کند.

لافریر در «هنر خوردن انبه» ضرباهنگ سریع و شتابگرایی بی‌وقفه و بی‌قاعدۀ جهان معاصر را با ریزبینی و نکته‌سنجی، مبنای همه‌ی جستارهای کوتاه و بسیار کوتاه کتابش قرار داده و همه‌ی ما را دعوت می‌کند تا از این آشوب بی‌قرار زیستن در جهان دست برداریم. او ما را به سکوت و سکون بیشتر و بیشتر دعوت کرده و بدون نفی لزوم حرکت و سرعت در بخش‌هایی از روزمره‌مان، گویی دوست دارد تلنگری بزند که یادآور این جمله‌ی سهراب شهید ثالث، فیلم‌ساز ایرانی است که می‌گفت: «ای مردم، دارید بد زندگی می‌کنید!»

هنر خوردن انبه؛ هنر تقریبا گمشدۀ هیچ‌کاری نکردن، تلاش برای درک و فهم بهتر جهان از منظر همه‌ی آن چیزهای ریزودرشت به‌ظاهر مهم و البته به‌ظاهر غیر مهم پیرامون‌ ماست؛ چه ایرادی دارد اگر در میانه‌ی روزی در خانه پدری‌‌تان، خانه‌ی دوست‌تان، یا خانه‌ی خودتان یا هر خانه‌ی دیگری، در آستانه‌ی جوانی، میانسالی یا پیری، در یک جنوب یا شمال که گرما و عرق‌ریزان پوست یا سرما و حرارت خون در رگ‌هایتان را در خود دارد، بی فکر پیش، روی صندلی راحتی لم داده و به ناگه انبه‌ای تازه را آرام‌آرام، جویده جویده به کام بکشید و خوشنود از این عیش مدام، به خواب بعدازظهر کوتاه یا متوسطی فرو روید که گویی آخرین لذت حقیقی ممکن در جهان است؟ لافریر در این کتاب، ما را به چنین تجربه‌ای دعوت می‌کند.

کتاب هنر خوردن انبه

دنی لافریر
«دنی لافریر» نویسندۀ هائیتی‌تبار تبعۀ کاناداست که رمان‌ها، داستان‌ها، شعرها و جستارهای بسیاری به زبان فرانسه، نوشته و منتشر کرده‌است. نثر شاعرانه، شوخ‌طبعی مدام و توجه ویژه به زندگی غیرسفیدها در کنار نقد تکنولوژی، مدرنیته و جهان سرمایه‌سالار، او را در جایگاه یکی از مهم‌ترین نویسندگان فرانسوی‌زبان معاصر قرار داده‌است.
قسمت هایی از کتاب هنر خوردن انبه (لذت متن)
از آدم‌هایی حرف می‌زنیم که نمی‌شناسیم. دانستن اینکه این افراد زیر پرچم دیکتاتوری زندگی می‌کنند، کار شایسته‌ای ندارند، مشکل‌های بهداشتی و آموزشی دارند، کافی نیست. اگر هستی انسانی فقط این باشد، زندگی ارزشش را ندارد. چه کسی کیفیت رویاهای این آدم‌ها و شدت احساسات ریشه‌کرده در این زندگی کوتاه را می‌سنجد؟ قدرت هوس را وقتی این دشت شعله‌ور است؟ زندگی رازآلود؟ انرژی ناامیدی؟ زندگی برای بعضی انسان‌ها، برداشتن کابل برقی با دست خالیست؛ زندگی آنها چنین زلزله‌ای است. دیگران امکان محافظت از خودشان را دارند، پس بیشتر زندگی می‌کنند. اما برای همه یک ماجراجویی است؛ ماجراجویی انسانی که با تولد شروع می‌شود و با مرگ خاتمه می‌یابد. زندگی چیزی است که بین این دو اتفاق می‌افتد و هیچ‌کس نمیتواند آن را اندازه‌گیری کند.
از متن کتاب
عشق به چهره‌ای نیاز دارد؛ هوس یک شب. پس تفاوت بین عشق و هوس چیست؟ ما نمی‌توانیم بدون هوس دوست داشته‌باشیم اما می‌توانیم بدون عشق هوس داشته‌باشیم که حرکت را برای هوس راحت‌تر می‌کند. هر وقت بخواهد ظاهر یا ناپدید می‌شود. اما پیش می‌آید گاهی هوس در مقابل دیوار زمان خرد می‌شود. زمان دوری هوس را دلسرد می‌کند که انتقامش را با پیچیدن به دور زمان حال می‌گیرد تا وقتی او را خفه کند. وقتی فرد مدنظر ما در مقابل ما نباشد، حس می‌کنیم در فضایی خاکستری و پر از پوچی و کسالت فرورفته‌ایم. اما به محض اینکه می‌آید، زمان مانند اسبی چهارنعل -که می‌بیند ببر بیشه ظاهر می‌گردد- متوقف می‌شود. رنگ‌ها رقیق میشوند، صداها کم، دکور محو می‌شود. احساس، زمان را خنثی می‌کند. سپس این احساس گذر در بعد دیگر و این بوسۀ ممنوع مرزهای روز و شب را محو می‌کند. عشق از روز است و هوس از شب.
از متن کتاب
فرض می‌کنیم که شما در این زمان، جایی در جنوب زندگی‌تان هستید. باید منتظر یک ظهر ژوئیه بمانید وقتی گرما تحمل‌ناپذیر می‌شود. دبه‌ای سفید پر از آب خنک روی میزی با پایۀ لق زیر درخت انبه قرار دارد. شما عرق‌ریزان می‌آیید؛ از نیم‌روزی پرتلاطم تا زیر سایه‌ای بنشینید، بی‌آنکه مدت زمانی طولانی صحبتی کنید تا وقتی خواب شما با صدای خفۀ انبه‌ای تمام شود که در کنار پای شما می‌افتد. باید قبل از خوردنش، طولانی آن را بو کنید تا وقتی دیگر نه یک انس پوست از آن باقی بماند و نه یک قطره آب. سپس صورت و بازوهایتان را با دبۀ آب می‌شویید قبل از اینکه به سر میز برگردید. انبۀ ظهر، نعمت روز است.
از متن کتاب