«در علم اغلب اتفاق میافتد که دانشمندان میگویند: «می دانید، این استدلال واقعا خوب است؛ موضع من اشتباه است» و سپس آنها در واقع نظر خود را تغییر میدهند و دیگر هرگز آن دیدگاه قدیمی را از آنها نمیشنوید. آنها واقعا این کار را انجام میدهند. آنطور که باید اتفاق نمیافتد، زیرا دانشمندان انسان هستند و تغییر گاهی دردناک است. اما هر روز اتفاق میافتد. نمیتوانم آخرین باری را که چنین چیزی در سیاست یا دین اتفاق افتاده است، به یاد بیاورم.» این انعکاس تکاندهنده کارل سیگن زمینه را برای سفری روشنگرانه به «جهانی که میبینم» اثر آن درویان و کارل سیگن فراهم میکند.
در هسته خود، این کتاب کاوشی متقاعدکننده از شک، تفکر انتقادی و روش علمی در عصر اطلاعات نادرست و خرافات است. کار مشترک درویان و سیگن به خوانندگان بینشی عمیق از قدرت عقل و شواهد برای روشن کردن اسرار جهان و مبارزه با نیروهای جهل و غیرعقلانی ارائه میدهد. در «جهانی که میبینم»، خوانندگان دعوت میشوند تا با نفوذ فراگیر شبهعلم، تئوریهای توطئه و تفکر جادویی در جامعه معاصر مقابله کنند. درویان و سیگن از طریق حکایات واضح و تحلیل دقیق، خطرات باورهای کنترلنشده را آشکار میکنند و خوانندگان را به چالش میکشند تا مفروضات و باورهای خود را درمورد دنیای اطراف خود زیر سوال ببرند. یکی از موضوعات اصلی این کتاب، اهمیت پرورش ذهنیت شکاکانه و تعهد به شواهد تجربی در جستجوی دانش است. درویان و سیگن استدلال میکنند که تفکر انتقادی برای پیمایش در پیچیدگیهای زندگی مدرن و مقاومت دربرابر جذابیت وعدههای دروغین و پاسخهای آسان ضروری است.
از طریق نثر و داستانسرایی جذاب، «جهانی که میبینم» طیف گستردهای از موضوعات را بررسی میکند، از مشاهده بشقاب پرندهها و ربودهشدن بیگانگان، تا شفابخشی ایمان و طالعبینی. درویان و سیگن با بررسی عوامل روانشناختی و فرهنگی زمینهای که اعتقاد به ماوراءطبیعی را هدایت میکنند، مکانیسمهای شناخت انسان و جذابیت تفکر جادویی را روشن کردند. در سراسر کتاب، درویان و سیگن بر قدرت دگرگونکننده علم و عقل برای برانگیختن هیبت و شگفتی در جهان طبیعی تأکید میکنند. آنها زیبایی و پیچیدگی کیهان را جشن میگیرند، درحالیکه محدودیتهای دانش بشری و اهمیت فروتنی دربرابر عدمقطعیت را نیز تصدیق میکنند. به قول خود سیگن: «ادعاهای فوقالعاده مستلزم شواهد فوقالعادهای است.» این اصل ساده و در عینحال عمیق، در قلب تحقیقات علمی نهفته است و خوانندگان را به چالش میکشد تا با ذهنی باز و میزان سالمی از شک و تردید به جهان نزدیک شوند. درویان و سیگن استدلال میکنند که با پذیرش روش علمی، میتوانیم اسرار جهان را باز کنیم و جامعهای منطقیتر و روشنتر بسازیم.
در پایان، «جهانی که میبینم» کاوشی قابلتأمل درمورد عقل و شواهد برای مبارزه با جهل و خرافات است. کار مشترک آن درویان و کارل سیگن به خوانندگان دفاع قانعکنندهای از علم و انتقادی در عصر اطلاعات نادرست و غیرمنطقی ارائه میدهد. همانطور که درویان و سیگن به درستی نتیجه میگیرند: «حقیقت ممکن است گیجکننده باشد. ممکن است دستوپنجه نرم کردن با آن کمی دشوار باشد. ممکن است ضدشهودی باشد. ممکن است با تعصبات عمیقا در تضاد باشد. ممکن است با آنچه ما بهشدت میخواهیم درست باشد همخوانی نداشته باشد. ترجیحات ما تعیین نمیکند که چه چیزی درست است.» از طریق «جهانی که میبینم»، خوانندگان دعوت میشوند تا روح تحقیق و شک و تردید را در آغوش بگیرند و سفری برای کشف و روشنگری را آغاز کنند.
کتاب جهانی که می بینم