1. خانه
  2. /
  3. کتاب عمارتی از خاکستر تا عشق

کتاب عمارتی از خاکستر تا عشق

پیشنهاد ویژه
3.6 از 1 رأی

کتاب عمارتی از خاکستر تا عشق

Emarati Az Khakestar
انتشارات: آفرینش مهر
٪20
120000
96000
معرفی کتاب عمارتی از خاکستر تا عشق
«ساعت‌ها روی پشت بام به ستاره ها خیره می شدم و به این فکر می‌کردم که آیا بهرام هم دارد به آسمان نگاه می‌کند باور نمی‌کردم پدر بهرام برایش سنگ قبر گذاشته باشد، آخه بیش از یک سال بود که از او هیچ خبری نداشتم. چشم‌هایم را آرام می‌بستم و گذشته را به خاطر می‌آوردم، روزهایی که با دیدنش گل خنده روی لب‌هایم می‌نشست وقتی با بی قراری به دیدنش می‌رفتم و از دور وقار مردانه‌اش به من قوت قلب می‌داد و روز آخر وقتی که از من خواست چشم‌هایم را ببندم و بوسهٔ آرومی روی پیشانیم زد، از حرارت وجودش، وجودم آرامش گرفته بود.

باور نمی‌شود، چطور توانست چند سال عاشقی را از یاد ببرد و حتی یک خبر از خودش برایم نفرستد و من چطوری می‌توانستم به مرد دیگری فکر کنم چه برسد به اینکه در کنارش زندگی کنم. شبانه‌روز کارم شده بود دعا که بهرام برگردد و این خواب نفرینی تموم شود. روی نیمکت جلوی دار قالی نشسته بودم و به تصویر روی قالی خیره شدم.

بهار چادر گلدارش را به خورشید خانم می‌داد و گرمای تابستان جایش را کم کم می‌گرفت.

با صدای مادرم به خودم آمدم.

_ سروناز، سروناز کجایی دختر، چرا هرچی صدات میزنم جواب نمیدی، پاشو دستی به سر و رویت بکش، لباس‌هات رو عوض کن، مهمان داریم. با کسالت و بی حوصلگی پرسیدم:

_ این چه وقته میهمان اومدنه؟

_ دختر جان میهمان‌ها دکتر و پسرش هستن

مث جن‌زده‌ها از جا پریدم. مادر شوکه شده بود و گفت:

_ وا مادر چرا همچین می‌کنی؟

_ آخه من که هنوز جوابی ندادم!»
دسته بندی های کتاب عمارتی از خاکستر تا عشق
اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب عمارتی از خاکستر تا عشق" ثبت می‌کند