در رمان شطرنج باز می بینیم که آقای ب، بعد از آنکه کتاب خودآموز شطرنج را می رباید، برای کاستن از زجر و عذاب تنهایی و سکوت در سلول انفرادی به شطرنج پناه می برد و زیر و بم ها و ریزه کاری های آن را فرا می گیرد، چنان مفتون و مجذوب این «بازی شاهانه» می شود که احساس می کند در سرزمین دیگری که برای او ناشناخته است، قدم گذاشته است. تسوایک در آن زمان به مانند شاه بازی شطرنج که در تنگنای بازی گیر کرده باشد و راه پس و پیش نداشته باشد، حس می کرد که در زندگی به چنین تله ای افتاده است و همه راه ها به روزی او بسته شده است. در این رمان، آقای ب، انسان هوشمند و متفکری است که در سیاه گوشه تنهایی، بازی شطرنج را از روی کتاب اموخته است و بعد از آزادی با چنتو ویک که قهرمان بزرگ و بی رقیب شطرنج جهان است، رو در رو می نشیند و به نبرد می پردازد. چنتو ویک جوانی است روستایی و خام و خشن، که حتی یک نامه چندسطری را نمی تواند درست و بی غلط بنویسد و در عین حال در بازی شطرنج بی همتاست .. و می تواند نمادی از نازی های پیروزمند باشد که به ارزش های فرهنگی بی اعتنا بودند. و آقای ب، شاید نمونه دیگری از خود نویسنده باشد. آقای ب، از صحنه نبرد برنده بیرون می آید، اما عهد می کند که دیگر دست به مهره های شطرنج نزند. و شاید اگر تسوایک چنین تعهدی را می پذیرفت و از نویسندگی دست برمی داشت، زنده می ماند. اما او نمی توانست فکر نکند و مقاله و داستان و رمان ننویسد و می خواست وجدان شفاف و روشن دوره و زمانه خود باشد
کتاب شطرنج باز