1. خانه
  2. /
  3. کتاب بیست و یک نامه در باب زندگی

کتاب بیست و یک نامه در باب زندگی

نویسنده: چارلز هندی
3.8 از 1 رأی

کتاب بیست و یک نامه در باب زندگی

21 Letters on Life and Its Challenges
٪15
130000
110500
درباره چارلز هندی
درباره چارلز هندی
چارلز هندی (Charles Handy) نویسنده و فیلسوف ایرلندی است. چارلز هندی در سال ۱۹۳۲ میلادی در ایرلند زاده شد. پدرش یک کشیش پروتستان بود که به گفته خودش نقش مهمی در زندگی او ایفا کرده و تمایل به پرسیدن چرا را در او تقویت کرده‌است.
هندی در سال ۱۹۵۵ در رشته فلسفه و تاریخ کلاسیک از دانشگاه آکسفورد با درجه ممتاز لیسانس گرفت. سپس به مدت ده سال به عنوان مدیر فروش رویال داچ شل در مالزی مشغول به کار شد. اما در سال ۱۹۶۷ در رشته مدیریت در دانشگاه ام آی تی فارغ‌التحصیل شد و سپس در مدرسه مدیریت اسلوان در ام آی تی به کار پرداخت. او در این مدت با وارن بینس متفکر مشهور مدیریت آشنا می‌شود و از او بیشترین تأثیر را می‌پذیرد. او بینس را پدر معنوی خود به‌شمار می‌آورد. پس از آن به انگلستان بر می‌گردد و در تشکیل و تأسیس مدرسه بازرگانی لندن فعالیت می‌کند و خود در سال ۱۹۷۲ موفق به اخذ درجه استادی در دانشکده مدیریت در رشته روانشناسی می‌شود. او سال‌ها به عنوان مفسر بی‌بی‌سی مشغول به کار بود و شهرت جهانی کسب کرد. چارلز هندی معروفترین و اثرگذارترین چهره اروپایی در میان متفکران و اندیشمندان علم مدیریت به‌شمار می‌رود. او یک فیلسوف اجتماعی برجسته و مشاور زبردست مدیریت است که تجربه سالیان متمادی مشاوره و تحقیق در حوزه‌های مختلف سازمانی واجتماعی و مدیریتی را با خود همراه دارد.
هندی نویسنده‌ای تواناست که تاکنون کتاب‌های متعددی در زمینه‌های طبیعت کار، عمر سازمانی، اخلاق و ارزشها، جستجوی معنا در زندگی و کار و آینده کار تألیف و منتشر ساخته‌است که بیش از یک میلیون نسخه از آن‌ها به فروش رفته‌است. کتاب‌های او همگی سرشار از نکات نغز و راهگشا در حوزه‌های اجتماعی و مدیریتی است که با نگرشی بدیع و زبانی فصیح ارائه شده‌است. به تعبیر وارن بینس، چارلز هندی فردی است که به حوزه مدیریت، وقار و جذبه‌ای فیلسوفانه بخشیده‌است. از همین روست که او با هنرمندی سحرانگیزی سبک‌ها و شیوه‌های مدیریتی در اداره سازمان‌ها را بر خدایان اسطوره‌ای یونان قدیم تطبیق می‌دهد و جایگاه مناسب اختلاط فرهنگ‌ها و توازن فرهنگ‌ها و خلوص فرهنگی و تناسب فرهنگی را مشخص می‌سازد. او در این راه از واژگان خاص خود بهره می‌جوید و انواع سازمان‌های شبدری، فدرال، هوشمند و شهروندی را معرفی و تشریح و مقایسه می‌کند. ذهن وقار و بیان بلیغ او در پی آن است که به آدمیان و رهبران و سازمان‌ها و نهادهای اجتماعی و حکومت‌ها نهیب زند که تغییر را بشناسند و راه‌های مواجهه با آن را بیابند.
او این عصر را عصر سنت گریزی و تغییرات سریع ناپیوسته می‌داند. راه حل مقابله با این ناپیوستگی به نظر او شیوه نگرش متفاوت و به تعبیر او تفکر واژگون است. هندی عصر کنونی را عصر تناقض و تضاد معرفی می‌کند که در جنبه‌های مختلف آگاهی، کار، بهره‌وری، زمان، سازمان، فردگرایی، بازنشستگی و عدالت خود را بروز می‌دهد و همگان را به تحت کنترل درآوردن آن‌ها دعوت می‌کند. او جنبه‌های مثبت و منفی نظام سرمایه‌داری را برمی‌شمرد و گلایه و نگرانی خود را از اینکه پول به عنوان مهم‌ترین شاخص پیروزی مطرح شده و ثروت ناشی از نظام بازار به درستی توزیع نشده پنهان نمی‌کند و به صراحت خشم خود را اعلام می‌دارد. او بر این باور است که روح تشنه انسان و جوامع انسانی صرفاً بااقتصاد مبتنی بر پول سیراب نمی‌شود و از همین روست که همگان را به آغاز دگرگونی از خود فرا می‌خواند و مسیر تعالی و جاودانگی را نشان می‌دهد.
قسمت هایی از کتاب بیست و یک نامه در باب زندگی

حقیقت این است که نه مدرسه و نه هیچ‌کس دیگری نمی‌توانند به شما بگویند که آیا باید آن شخص را به‌عنوان شریک زندگی خود انتخاب کنید یا نه، آن خانه را بخرید یا منتظر یک خانه‌ی دیگر باشید. همچنین مدرسه نمی‌تواند به شما بگوید که چه شغلی را انتخاب کنید، به چه کسی رأی بدهید، حتی اگر واقعا بخواهند در این زمینه شما را متقاعد کنند. من در نامه‌ی پیشین این ادعا را مطرح کردم که مدرسه و گوگل ترجیح می‌دهند با همان پرسش‌های «بسته» سروکله بزنند، پرسش‌هایی که پاسخشان مشخص است: «خورشید چقدر دور است؟»، «ترکیب آب چیست؟»، «عامل مالاریا چیست؟» مدرسه می‌تواند به شما کمک کند که بفهمید چطور می‌توانید به برونئو بروید، ولی نمی‌تواند به این پرسش پاسخ بدهد: چرا باید به آنجا بروید؟ کاری که مدرسه باید انجام بدهد، این است که به شما کمک کند از کمک‌کننده‌های آقای کیپلینگ استفاده کنید تا بهتر بتوانید با پرسش‌های عملی سروکار داشته باشید، پرسش‌هایی که هر روز زندگی با آن‌ها مواجه می‌شوید، مثلا: چرا امروز باید از روی تخت بلند شوم؟ مدرسه‌ها برای تعامل با جهان معلوم، بهترین گزینه هستند؛ ولی تحصیل می‌تواند و باید بیشتر از این‌ها انجام دهد. ارنست شوماخر، نویسنده‌ی کتاب «کوچک زیبا است» که خودش موضوع یک نامه دیگر است، این موضوع را به‌خوبی بیان می‌کند: «ذهن معمول ما همیشه سعی می‌کند ما را متقاعد کند که ما چیزی به‌جز میوه‌ی درخت بلوط نیستیم، و بزرگ‌ترین خوشبختی ما این است که میوه‌هایی بزرگ‌تر، چاق‌تر، درخشنده‌تر شویم؛ ولی چنین چیزی فقط به نفع خوک‌ها است. ایمان ما درک چیزی بسیار بهتر را در اختیار ما قرار می‌دهد: این‌که ما می‌توانیم خود درخت بلوط باشیم.»

اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب بیست و یک نامه در باب زندگی" ثبت می‌کند