«گاهی به قبرها هم نگاه کن» اولین مجموعه داستان عباس عظیمی، داستاننویس افغانستانی ساکن ایران است. این مجموعه شامل هفت داستان است که برآمده از دغدغههای اجتماعی نویسنده هستند و به موضوعاتی چون جنگ و مهاجرت میپردازند که از مسائل مهم آدمهای ساکن خاورمیانه هستند. هر کدام از داستانهای این مجموعه روایتی مستقل دارند اما پیوندی نامرئی نیز با هم دارند؛ پرداختن به مشکلات مهاجران افغانستانی در ایران، موضوعی است که این داستانها را به هم پیوند میدهد.
آوارگی و ترس و ناامنی حاصل از آن، انتظار بیسرانجام، از دست دادن هویت و مرگ چالشهایی هستند که شخصیتهای این مجموعه با آنها روبرو هستند. نویسنده هر چند روایتگر این رنجها و تلخیهاست اما روزنۀ امید را به روی آدمهای داستان نمیبندد. شخصیتها در داستانهای عباس عظیمی با نیرو و قدرت درونی خودشان میکوشند تا از پس مشکلات بربیایند و دوباره زندگی خودشان را سرو سامان بدهند.
نویسنده در این هفت داستان سعی کرده است با روایت تجربۀ زیستۀ انسانهایی که گرفتار جنگی ناخواسته و خشونت برآمده از آن شدهاند، تصویری از رنجها و امیدهای انسان به دست بدهد و به عمق زخمها و دردهای او راه یابد.
مضمونهای مطرح شده در «گاهی به قبرها هم نگاه کن» هر چند ساده به نظر میرسند اما پیچیدگیهایی در خود دارند که این مضمونها را گسترش میدهد و عمیقتر میکند. به عنوان مثال مضمون آوارگی در ظاهر از دست دادن خانه و کاشانه است اما چیزهای پنهان و زیادی نیز با خود دارد؛ فرهنگ، هویت و زبان نیز همراه با آن از کف میرود. احساس تنهایی و بیگانگی ناشی از این فقدانها زخمی عمیق در روح و روان شخصیتها برجا میگذارد که به راحتی نمیتوان آن را ترمیم کرد.
یکی از مضمونهای برآمده از مسئلۀ مهاجرت و زندگی در غربت، به جز احساس بیگانگی، نوعی ترس و ناامنی است که شخصیتهای داستان با آن مواجه هستند. این ترسها به شکلهای مختلف خودشان را نشان میدهند، ترس از آزار و اذیت دیگران، ترس از دست دادن عزیزان و ترس از آیندهای مبهم و نامعلوم برخی از این ترسها هستند. این ترس برای نویسنده مضمونی مهم و اساسی بوده تا حدی که آن را در عنوان یکی از داستانهایش نیز آورده است: «ترس خوردن».
عباس عظیمی، شخصیتهایش را در دل این ترسها و تاریکیها رها نمیکند، آنها هیچگاه ناامید نمیشوند و روزنۀ امیدی که آنها دارند، نیرویی است که شخصیتها را به پیش میراند تا به سمت آیندهای روشنتر گام بردارند.
«ترس خوردن»، «زکریا»، «عطا اینجا بود»، «من ماهیها را نگاه میکنم»، «خانه»، «گاهی به قبرها هم نگاه کن» و «ایوب رفیق» عناوین هفت داستان این مجموعه هستند.
«گاهی به قبرها هم نگاه کن» مجموعه داستانی خواندنی است که با پرداختی مناسب و روایتی متکی به تصویر، خواننده را با شخصیتهایش همراه میکند. این مجموعه داستان گزینۀ مناسبی برای علاقمندان به داستان کوتاه است.
کتاب گاهی به قبرها هم نگاه کن