صدای چرخ تانکها از دور میآمد. آسفالت خیابان ترک میخورد و رد زنجیر چرخ تانکها روی صورت زمین باقی میماند. گلها، ساقهی سبز و نازک گلها زیر چرخ تانکها خم میشدند. وقتی تانکها جلوتر میرفتند، دیگر اثری از گلها نبود. انگار هیچوقت توی آن سرزمین گل رنگارنگی نروییده بود و هیچوقت پروانهها آن دور و بر پرواز نکرده بودند. تانکها هر جا که میرفتند، بوی عطر گلها تمام میشد. بعد تفنگها آمدند و به همه شلیک میکردند؛ حتی به پروانهها.
درباره مرجان ظریفی
مرجان ظریفی (1350) مربی فرهنگی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و نویسنده است.