کتاب بوی خوش پرتقال

Boye Khosh-e Porteghal
کد کتاب : 144162
شابک : 978-6001874727
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 632
سال انتشار شمسی : 1403
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : 11 آذر
قسمت هایی از کتاب بوی خوش پرتقال (لذت متن)
وارش با خونسردی یک‌دوم گونی برنج دودی را در سینی مسی سرازیر کرده؛ سپس گونی نیمه‌پر را پایین پا، کنار دسته‌های تازۀ سیر رها کرد. دو سه روز بخوروبخواب در مطبخ به بهانۀ شناخت محیط، تمام‌ شده بود. گیلدا خانم هم نامردی نکرده و گونی ده کیلویی برنج را به وارش سپرده بود. بوی شالیزارهای خیس و نمناک را هرکجا می‌شد احساس کرد. اطراف خانۀ اربابی تا چشم کار می‌کرد، شالی برنج بود و یا درخت‌ها پربار پرتقال که از شدت سنگینی سمت زمین تعظیم کرده‌اند. وارش عرق پشت لبش را با آستین مخملش گرفت و از زیر دامن بلند و رنگی‌اش پا روی پا انداخت. گیلدا خانم که ماهی‌های دودی‌شده را شتاب‌زده به نخ‌های وصل‌شده به دیوار می‌آویخت، زیرچشمی دختر را زیر نظر گرفت. نچی کرد و آخرین ماهی را هم به نخ انداخت و یکراست سمت وارش رفت. دختر با سرخوشی برنج‌ها را بررسی می‌کرد که گیلدا خانم کنارش ایستاد و پرسشگرانه گفت: - دخترجان! مگه داری تفریح می‌کنی؟ این برنج‌ها حداقل تا نیم ساعت دیگه باید پاک پاک باشه. اینکه می‌گم پاک پاک، یعنی خیالم راحت بشه از اینکه هیچی ناخالصی‌ای نداره؛ نه که خدایی نکرده سنگ‌ریزه‌ای چیزی تو غذای ارباب سالاری‌ها پیدا بشه.