آن شب پس از رفتن مهمانها و آن همه سر و صدا مرتضی در رختخواب خود از این پهلو به آن پهلو می چرخید. صدای زوزه باد و سایه شاخه درخت بید که برگهایش به پنجره ساییده می شد خواب را به طور کلی از سرش پرانده بود.