«همیشه پلاکش را آویزان میکرد به دوربین تانک، به همه میگفت من که شب و روز تو این تانکم این تانک بدل منه. چه فرقی میکنه پلاک توی تانک باشه یا روی گردنم.»
کتاب پلاک مجموعه داستانهای کوتاهی است دربارۀ اشیا در جنگ. اگر این آدمها هستند که تکلیف همه چیز را روشن میکنند، این بار اشیااند که در سرنوشت آدمها دخالت میکنند و بهنوعی تقدیرشان را رقم میزنند.در این داستانها اشیا دیگر همان اشیای دمدستی نیستند. قمقمه، کلاهآهنی و حتی یک شلوار عراقی تاریخ زیستهای دارد که در وضعیت کنونی اشخاصی که با آن در تماساند اثر میگذارد.
تفنگ گرینوف تک تیراندازی را که در جنگ کشته شده بود را کسی تحویل نمیگرفت، چرا که هراس آن را داشتند که به سرنوشت همان تک تیرانداز دچار شوند. دست برقضا سربازی آن تفنگ را تحویل میگیرد و…
کتاب پلاک