کتاب مارتین پاز

Martin Paz
  • 25 % تخفیف
    75,000 | 56,250 تومان
  • موجود
  • انتشارات: باهم باهم
    نویسنده:
کد کتاب : 1464
مترجم :
شابک : 978-964-8940-60-2
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 80
سال انتشار شمسی : 1397
سال انتشار میلادی : 1852
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 4
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

ژول ورن از برترین و پرفروش ترین نویسندگان ادبیات فرانسه

معرفی کتاب مارتین پاز اثر ژول ورن

کتاب مارتین پاز، داستانی نوشته ی ژول ورن است که اولین بار در سال 1852 منتشر شد. داستان این اثر در شهر لیما در پرو می گذرد. ساموئل، تاجری یهودی است که قول داده دخترش، سارا، را به عقد مردی ثروتمند به نام آندره سرتا درآورد. اما سارا که ایمان محکمی به مسیحیت کاتولیک دارد، شیفته ی مردی بومی به نام مارتین پاز است. پاز پس از زد و خوردی در خانه ی ساموئل که به آسیب دیدن سرتا می انجامد، مجبور به فرار می شود. او به درون رودخانه ای خروشان می پرد و پس از آن، همه فکر می کنند که جانش را از دست داده است. پاز اما با اشراف زاده ای اسپانیایی به نام دون وگال آشنا می شود و تحت حمایت او قرار می گیرد. پس از گذشت مدتی، پاز به شکلی مخفیانه گفت و گوی ساموئل با سرتا را می شود و به رازی پی می برد که ممکن است زندگی اش را برای همیشه تغییر دهد.

کتاب مارتین پاز

ژول ورن
ژول گابریل ورن، زاده ی 8 فوریه ی 1828 و درگذشته ی 24 مارس 1905، نویسنده، شاعر و نمایش نامه نویس فرانسوی بود که بیشتر شهرتش را مدیون نگارش کتاب های ماجرایی اش بود که دنیای داستان های علمی–تخیلی را دگرگون کرد.ژول ورن در خانواده ای مرفه در منطقهٔ بندری شهر نانت فرانسه متولد شد. به خواست پدرش تحصیلاتش را در رشتهٔ حقوق به پایان برد، اما ذوق نمایشنامه نویسی و رمان نویسی او را بر آن داشت که کم کم به سوی ادبیات کشیده شود. اگر چه در ابتدا در این کار موفق نبود و از دیدگاه مالی هم در مضیقه قرار گر...
قسمت هایی از کتاب مارتین پاز (لذت متن)
آفتاب نزدیک بود که در پشت قله های برفی «کوردلیر» غروب کند، ولی آسمان زیبای پرو از پس بادبان های شفاف کشتی ها تا مدت زیادی هوا را روشن نگه می داشت. هوا از لطافتی خاص اشباع بود و تنفس در این عرض جغرافیایی سوزان را امکان پذیر می ساخت.

بومیانی که از آن جا عبور می کردند کوچکترین نگاهی به این زنان نمی انداختند، می دانستند که حتی آن ها را نگاه کنند. به همین جهت بدون هیچ حرکت یا حرف یا اشاره ای از کنارشان عبور می کردند، ولی شاید در دلشان به این وضع که رویت و حرف زدن با آن ها منع شده بودند، اعتراض داشتند و خشم خود را فرو می بردند.