خود را درون گلم نهان می کنم تا آن را بر سینه ات زنی و مرا نیز بی اختیار در بر کشی و دیگر هرچه پیش آید خوش است.
من هیچکسم! تو کیستی؟/ آیا تو نیز «هیچکسی»؟/ پس این گونه ما دوتاییم! فاش مکن!؛/ زیرا تبعیدمان می کنند!؛/ چقدر ملالت آور است «کسی» بودن!؛/ چقدر مبتذل! بمانند قورباغه ای/ تمام روز، یک بند، اسم خود را، برای لجنزاری ستایشگر، /تکرار کردن!
امید چونان پرنده ایست/ کــه در روح آشیان دارد/ و آواز سر می دهد با نغمــه ای بی کلام/ و هرگز خاموشی نمی گزیند/ و شیرین ترین آوایی ست کــه/ در تندباد حوادث بــه گوش می رسد/ و توفان باید بسی ســهمناک باشد/ تا بتواند این مرغک را/ کــه بسیار قلب ها را گرمی بخشیده/ از نفس بیندازد/ من آنرا در سردترین سرزمین شنیده ام/ و بر روی غریب ترین دریاها/ با این حال ؛ هرگز ؛ در اوج تنگدستی/ خرده نانی از من نخواستــه است
در این مطلب به شکل مختصر با برخی از برترین نویسندگان در «ادبیات آمریکا» آشنا می شویم