کتاب …به خاموشی نقطه ها بر صفحه ی برف…

the complete poems of emily dickinson
کد کتاب : 14765
مترجم :
شابک : 978-9641912798
قطع : جیبی
تعداد صفحه : 246
سال انتشار شمسی : 1393
سال انتشار میلادی : 1890
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : ---

معرفی کتاب …به خاموشی نقطه ها بر صفحه ی برف… اثر امیلی دیکنسون

"…به خاموشی نقطه ها بر صفحه ی برف…" مجموعه ی اشعار "امیلی دیکنسون"، یکی از لطیف ترین و شکوهمندترین روح های زمانه، را دربردارد. گاهی اوقات تنها یک مکان برای مهاجرت وجود دارد: رفتن به درون، جایی که ذهن و بدن به طور شاعرانه با هم ارتباط برقرار می کنند. شاعران زمان او به طور امن در دنیای خود جا می گرفتند، در حالی که "امیلی دیکنسون" مسیرهای شکست ناپذیر را پیرامون آن ها طی می کرد و فضاهای انتزاعی را ایجاد می کرد که از طریق موسیقی ملموس می شد. دیگر شعرا، در هنر شکل گرفته ی زمانه ی خود ماندگار شدند، اما او هنرش را هم فیزیکی و هم روانی ارتقا داد؛ در حالی که تمام مدت در خانه ای شعر می سرود که بقیه آن را زندان او می دانستند.
او از استانداردهای خارجی آگاه بود اما تلاش نمی کرد که به آن ها پایبند باشد. بقیه از یک قانون پیروی کردند و مطابقش نوشتند، در حالی که "امیلی دیکنسون" قوانین خاص خود را ایجاد کرد: خط تیره برای جایگزینی علائم نگارشی، غلط املایی عامدانه و مالیخولیایی که از طریق زبان منحصر به فرد تصفیه شده و زیبا شده است.
"امیلی دیکنسون" هرگز ازدواج نکرد؛ در واقع او بسیاری از کارهایی را که از یک زن در زمان او انتظار می رفت انجام نداد. مدتی طول کشید تا هنر او به طور جدی شناخته شود. با این وجود، او نوشت. او برای فهمیدن دردی که با آن زندگی می کرد نوشت. او برای غلبه بر ترس هایش نوشت. او نوشت تا ما را از طریق کلماتی "…به خاموشی نقطه ها بر صفحه ی برف…" به درون نگری برساند. و هنگامی که هیچ دوستی نداشت، هنگامی که عشاق به او خیانت کردند، او درباره آرامشی که در طبیعت یافت نوشت، آرامشی که در سکون جهان پیدا کرده بود.

کتاب …به خاموشی نقطه ها بر صفحه ی برف…

امیلی دیکنسون
امیلی الیزابت دیکنسون شاعر آمریکایی در شهر امهرست در ایالت ماساچوست آمریکا و در یک خانواده متشخص و اصیل به دنیا آمد، او بیشتر خلوت گزیده بود و زندگی در انزوا را ترجیح می داد. در دوران جوانی به مدت ۷ سال در آکادمی امهرست درس خواند و قبل از بازگشتش به شهر خود، مدت کوتاهی را نیز در یک مدرسه مذهبی گذراند. او به خاطر پوشیدن لباس سفید و عدم استقبال از مهمان در بین ساکنین معروف گشت، و بیشتر دوستی هایش از طریق نامه و مکاتبه بود. اگرچه او شاعر پرکاری بود ولی تعداد کمی از شعرهایش (نزدیک به ۱۸۰۰عدد) به ...
قسمت هایی از کتاب …به خاموشی نقطه ها بر صفحه ی برف… (لذت متن)
خود را درون گلم نهان می کنم تا آن را بر سینه ات زنی و مرا نیز بی اختیار در بر کشی و دیگر هرچه پیش آید خوش است.

من هیچکسم! تو کیستی؟/ آیا تو نیز «هیچکسی»؟/ پس این گونه ما دوتاییم! فاش مکن!؛/ زیرا تبعیدمان می کنند!؛/ چقدر ملالت آور است «کسی» بودن!؛/ چقدر مبتذل! بمانند قورباغه ای/ تمام روز، یک بند، اسم خود را، برای لجنزاری ستایشگر، /تکرار کردن!

امید چونان پرنده ایست/ کــه در روح آشیان دارد/ و آواز سر می دهد با نغمــه ای بی کلام/ و هرگز خاموشی نمی گزیند/ و شیرین ترین آوایی ست کــه/ در تندباد حوادث بــه گوش می رسد/ و توفان باید بسی ســهمناک باشد/ تا بتواند این مرغک را/ کــه بسیار قلب ها را گرمی بخشیده/ از نفس بیندازد/ من آنرا در سردترین سرزمین شنیده ام/ و بر روی غریب ترین دریاها/ با این حال ؛ هرگز ؛ در اوج تنگدستی/ خرده نانی از من نخواستــه است