رمانی جذاب و خوش ساخت.
یک رمان فوق العاده.
اگر دنبال این هستید بدانید چطور لوح تقدیر بسکتبال را به دست آوردم و به شهرت، عشق و شانس رسیدم، قید این داستان را بزنید. نمی دانم در طول شش ماه به چه چیزی رسیدم که می خواهم برای شما تعریف کنم. خب، به چیزی دست یافتم، اما فکر می کنم باید بقیهٔ عمرم را صرف پی بردن به این کنم که دقیقا به چه چیز دست یافتم. من هیچ وقت از هیچ چیز لوح تقدیر دریافت نکردم. در دوران کودکی عاشق سینه چاک تاچ فوتبال بودم، عاشق شیوهٔ بازی اش، اما نسبت به سنم قد کوتاه تری داشتم. با اینکه در تکنیک های فرار خوب عمل می کردم ولی همیشه کمی کند بودم. هنگامی که پا به دبیرستان گذاشتیم اوضاع حالت سازمان یافته تری به خود گرفت. شرکت در تیم های ورزشی، پوشیدن لباس فرم و تمام آن قروقمبیل ها. مردم همیشه در حال حرف زدن دربارهٔ ورزش هستند. ورزش کردن کیف می دهد اما حرف زدن درمورد آن خسته کننده است. از طرفی حرف چندان زیادی هم نمی شود دربارهٔ ورزش زد.
مثل چوب نروژی از هاروکی موراکامی که بین کتاباش سبکش متفاوت بود این کتاب از لوگوین هم سبکش متفاوت بود. برای من بزرگسال خیلی جذاب و عمیق بود و مطمئنم برای نوجوونا خوندنش خیلی خوب باشه به خصوص بچههای درونگرا.
داستانی علمی تخیلی از نویسنده فمینیست صاحب نام و برنده جوایز متعدد معتبر که خوندنش زود تموم میشه و لذت دیرتر از یادت میره
ژانر این داستان "فیکشن" است. "ادبیات داستانی" یا "ادبیات تخیلی" به داستانهایی اطلاق میشود که بخشی از آن یا همهی آن واقعی نیستند، یعنی خیالی هستند و ساختهٔ ذهن نویسندهی اثرند. این سبک، با سبک علمی تخیلی هیچ ارتباطی ندارد.