داستانی که همزمان رمانتیک، تراژیک، ترسناک و متعالی است.
داستانی دلهره آور درباره ی عشق و خاطرات.
یادآور کتاب «اطلس ابر» اثر دیوید میچل.
اگر زندگی می تواند در یک لحظه نابود شود، لحظه ای از خیانت، یا خشونت، یا بدشانسی، پس چرا نشود که زندگی فقط در چند لحظه از کمال، نجات یابد و شایستگی تجربه شدن را پیدا کند؟
اریک سون به عشق در نگاه اول باور ندارد. اما خودش را تصحیح می کند. حتی در آن لحظه، در لحظه ای که اتفاق می افتد، احساس می کند که ذهنش در حال تصحیح، بیرون راندن باوری قدیمی و نوشتن باوری جدید به جای آن است. او به عشق در نگاه اول باور نداشت. اما اکنون فکر می کند که دارد.
چه اتفاقی می افتد وقتی دو ژانر علمی تخیلی و فانتزی، و انتظارات متفاوتی که از آن ها داریم، در تار و پود یکدیگر تنیده شوند؟
زمانی در تاریخ بشر، تمامی آثار ادبی به نوعی فانتزی به حساب می آمدند. اما چه زمانی روایت داستان های فانتزی از ترس از ناشناخته ها فاصله گرفت و به عاملی تأثیرگذار برای بهبود زندگی انسان تبدیل شد؟
اگر همیشه با دیده ی شک و تردید به رمان های عاشقانه و طرفداران آن نگریسته اید و علت محبوب بودن این ژانر، کنجکاوی تان را برانگیخته است، با این مقاله همراه شوید
حالا بالاخره کدوم نشر و ترجمه خوبه!
قشنگ بود، بد نبود درواقع فراز و فرود خاصی نداشت؛ که کمی برای من خسته کننده بود اما موضوع خاص و جدید بود
حقیقتا واقعا کتاب خاصی بود برام واقعا نیازه که این کتب رو یکبار دیگه بخونم تا ارتباط همه شخصیتها تو ذهنم بمونه ، کتابیه که مطمئنم تا مدتها از ذهنم پاک نمیشه احتمالا چیزی که از اینجا به بعد دارم مینویسم یجورایی اسپویل باشه برا همین اگه نمیخواید موضوع براتون باز بشه نخونید . . این کتاب اشکال مختلفی از عشق رو که نه فقط عشق بین زوج دخترو پسر بلکه عشق بین مادر و فرزند ، دوست و دوست ، برادر و خواهر و سلسله روابط این اشخاص رو نشون میداد مثل جمله آخر داستان که میگه مرلی و اریک عاشق نبودند بلکه خود عشق بودند و ما در طول داستان دقیقا این رو میدیدیم و دقیقا معنای واقعی عشق رو درک میکنیم ، یه قسمت جالب داستان هم این بود زمانی که در ۲۰۱۱ به اریک نقاش میگن تصویر خرافی که تو کشیدی دمده و قدیمی شده در حالی که ما دقیقا همین عمل رو در سال ۲۰۷۳ میبینیم که انجامش میدن شخصیتها در طول داستان در تمامی هفت زندگی یک مدل سرنوشت رو داشتند شخصیت اریک شخصیت قربانی شده ، مرلی شخصیت تنهاشده و تور شخصیت جلاد داستان داشت
سلام موضوع داستانش با بقیه رمانها خاص بود و همین یک اثر فوق العاده رو به جا گذاشته بود. پایانش با اینکه غم انگیز بود ولی انگار ما هم مثل اریک و مرلی ، از این اتفاق خیلی غمگین نشدیم و همهی اینها به خاطر قلم قوی نویسنده در نوع بیانش هست.
چرا مال پیدایش نیست؟موجود نیست یا اسمش فرق داره؟!
اسمش فرق میکنه: قربانی نیمه زمستان
محشره❤️هیچ کس باور نمیکنه که افراد بتونن بعد این همه سال عاشق هم باشن