کتاب نابغه

Prodigy
جلد دوم مجموعه «افسانه»
کد کتاب : 1770
مترجم :
شابک : 978-600-182-245-2
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 408
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 2013
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 3
زودترین زمان ارسال : 10 اردیبهشت

از پرفروش ترین کتاب های نیویورک تایمز

جلد دوم مجموعه «افسانه»

معرفی کتاب نابغه اثر مری لو

کتاب نابغه، رمانی نوشته ی مری لو است که اولین بار در سال 2013 انتشار یافت. جون و دی به وگاس می رسند، درست در زمانی که اتفاقی غیرمنتظره رقم می خورد: مقام ارشد جمهوری از دنیا می رود و پسرش، آندن، جایش را می گیرد. دو شخصیت اصلی این رمان همزمان با قرار گرفتن جمهوری در آستانه ی آشوب، به یک گروه شورشی می پیوندند تا برادر دی را از مخمصه نجات دهند. اما این گروه برای همکاری با قهرمان های داستان، یک شرط دارد: جون و دی باید مقام ارشد جدید را به قتل برسانند. این فرصتی است برای تغییر اوضاع کشور و آزاد کردن مردمی که سال هایی طولانی تحت ظلم و ستم بوده اند. اما وقتی جون می فهمد که آندن هیچ شباهتی به پدرش ندارد، بر سر دوراهی سختی قرار می گیرد. شاید آندن یک شروع جدید باشد. شاید معنای تحول، چیزی به جز رنج و انتقام و خشم و خون است. شاید آن گروه شورشی اشتباه می کنند.

کتاب نابغه

مری لو
مری لو، زاده ی 11 جولای 1984، نویسنده ای چینی - آمریکایی است. لو در جیانگسوی چین به دنیا آمد و در سال 1989 و در زمانی که پنج سال داشت، به همراه خانواده به ایالات متحده آمد. او در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی به تحصیل پرداخت و در برنامه های آموزشی و تعاملی استودیوهای دیزنی شرکت کرد. لو سپس به نوشتن داستان های نوجوان روی آورد و در این عرصه به موفقیت دست یافت.
نکوداشت های کتاب نابغه
Masterful.
استادانه.
The Los Angeles Times

Clear your calendar to allow yourself the luxury of reading this book.
وقتتان را خالی کنید تا خود را از لذت مطالعه ی این کتاب بهره مند سازید.
The New York Journal of Books

A stunning follow-up to Legend.
ادامه ای خیره کننده بر کتاب «اسطوره».
Shelf Awareness Shelf Awareness

قسمت هایی از کتاب نابغه (لذت متن)
او زیباست، در درون و بیرون. نوری از امید است در جهانی از تاریکی. او نور من است.

می دانی، گاهی اوقات فکر می کنم شرایط چطور می شد اگر... اگر روزی اتفاقی می دیدمت. مثل آدم های عادی. اگر در صبحی آفتابی در خیابانی از کنارت می گذشتم و فکر می کردم چقدر جذابی، می ایستادم، با تو دست می دادم و می گفتم: «سلام، من دانیل هستم.»

عشق، غیرمنطقی است. عشق، عواقبی دارد-خودم این کار را با خودم کردم و باید بتوانم تاوانش را بدهم.