انجی سیج در خانه ای بسیار قدیمی در انگلستان زندگی می کند، جایی اسرارآمیز و جادویی که دور تا دورش پر است از باتلاق، بنادر باستانی و قلعه های مخروبه. محله ای که هم برای زندگی و هم برای نوشتن فوق العاده است و خیلی هم بی شباهت به خانه و محله ی آرمنته ی جن زده نیست!
آرمنته ی جن زده در خانه ای اسرارآمیز و قدیمی زندگی می کند. عمه تبی بد اخلاق، گیر داده که این خانه ی عزیز را بفروشد. آرمنته برای جلوگیری از این کار، با زره تسخیر شده ای به نام سر هوریس و روح پسر بچه ای به نام ادموند دست به یکی می کند و نقشه ای ترسناک می کشد که اگر عملی شود…داستان ها نقشی مهم و حیاتی در رشد و پیشرفت کودکان دارند. کتاب هایی که می خوانند و شخصیت هایی که از طریق ادبیات با آن ها آشنا می شوند، می توانند به دوستانشان تبدیل شوند.
چه اتفاقی می افتد وقتی دو ژانر علمی تخیلی و فانتزی، و انتظارات متفاوتی که از آن ها داریم، در تار و پود یکدیگر تنیده شوند؟
زمانی در تاریخ بشر، تمامی آثار ادبی به نوعی فانتزی به حساب می آمدند. اما چه زمانی روایت داستان های فانتزی از ترس از ناشناخته ها فاصله گرفت و به عاملی تأثیرگذار برای بهبود زندگی انسان تبدیل شد؟