1. خانه
  2. /
  3. کتاب سیاه و کبود

کتاب سیاه و کبود

3.9 از 1 رأی

کتاب سیاه و کبود

Black and Blue
ناموجود
30000
معرفی کتاب سیاه و کبود
کتاب «سیاه و کبود» رمانی نوشته ی «آنا کوئیندلن» است که اولین بار در سال 1998 انتشار یافت. «فرنی بندتو»، زنی ساکن بروکلین و مادر و همسری خانه دار است که بالاخره تصمیم گرفته از دست همسر تندخو و آزارگر خود—یک افسر پلیس نیویورک—بگریزد. «فرنی» با هویتی غیرواقعی و در یکی از شهرهای «فلوریدا» در تلاش است تا زندگی جدیدی را برای خودش و پسر ده ساله اش «رابرت» به وجود آورد. اما این کار تاوانی دارد، و وقتی زمان این تاوان فرا می رسد، «فرنی»، کنایه آمیز بودن سرنوشت را با تمام وجود خود تجربه می کند. «کوئیندلن» در این اثر به شکلی هنرمندانه به کاوش در تأثیرات عاطفی آزار و اذیت های جسمی و روانی می پردازد و از طریق داستان «سیاه و کبود»، مسائلی اساسی و مهم را به مرکز توجه می آورد.
درباره آنا کوئیندلن
درباره آنا کوئیندلن
کویئندلن دارای پدری ایرلندی و مادر ی ایتالیایی و خود زاده فیلادلفیا در ایالات متحده است. حرفه‌اصلی او نویسندگی و روزنامه‌نگاری است.  کویئندلن در مقام نویسنده خالق آثاری چون واقعی، سیاه و کبود، زندگی آرام با خرده‌های نان و دره میلر به شمار می‌رود.
او همچنین خالق زندگی‌نامه‌هایی از مشاهیر فرهنگی جهان نیز هست که با عنوان «شمع‌های بسیار»، «کیک فراوان» و «راهنمای مختصر برای زندگی بهتر» است که برخی از آنها دارای فروش میلیونی در جهان بوده است.

کویئندلن همچنین در سال ۱۹۹۲ توانست جایزه پولیتزر را به دست بیاورد.
ویژگی های کتاب سیاه و کبود
  • نامزد نهایی دریافت جایزه ی اورنج سال 1998
  • از کتاب های پرفروش نیویورک تایمز
نکوداشت های کتاب سیاه و کبود

این اثر مخاطبین را وادار می کند با اضطراب به ورق زدن صفحات ادامه دهند.

New York Times

یک اثر خیره کننده ی دیگر.

Denver Post

کاملا باورپذیر-«کوئیندلن» با قدرت و ظرافت می نویسد.

Boston Globe
قسمت هایی از کتاب سیاه و کبود

نیمی از وجود من نیز در یک سلول زندانی بود، منتظر صدای پا بر روی پلکان. و من حتی در غل و زنجیر نبودم. باقی ماندم چون فکر می کردم اوضاع بهتر می شود، یا دست کم بدتر نخواهد شد.

ماندم زیرا می خواستم پسرم پدر داشته باشد و من یک خانه می خواستم. برای مدتی طولانی باقی ماندم چون «بابی بندتو» را دوست داشتم، زیرا هیچکس نتوانسته بود مثل او در دلم نفوذ کند. فکر می کنم «بابی» این را می دانست.

تا آخرین بار، وقتی که فهمیدم باید بروم، وقتی که فهمیدم اگر به پسرم بگویم توی تاریکی به در اتاق ناهارخوری خورده ام و بینی ام شکسته، چشمم کبود شده و لبم شکافته، دیگر از نقطه ای گذشته ام که راه بازگشتی از آن وجود ندارد.آن راز ناگفته، کودک وجود او را می کشت و زن درون مرا، آنچه را که از آن باقی مانده بود.

نظر کاربران در مورد "کتاب سیاه و کبود"
1 نظر تا این لحظه ثبت شده است

یکی از بهترین کتاب‌ها با موضوع خشونت خانگی

1402/06/27 | توسطعالم آرا
1
|