آینه ی سنگی روایتی است کوتاه از فروپاشی ذهنی یک شهرنشین قرن بیست و یکمی که پس از سفری به هشتصد سال قبل، دیدار با اشخاصی از چند زمان، تماشای اسارت آندرومده آ و بازگشت به قرن خود دست به اقدامی مهیب می زند: کشتن یک شهر با فاعلیت صور الکواکب خواجه نصیر،ستارگان قاتل،دورگه های بی رحم،سنگ های اژدها گون،جانوران اساطیری و نقاشی های تاریخی.
در آن خاکی که درونش چندین انسان از چندین زمان وجود دارند،هرکدام در پی چیزی، و با عبور به ماورای نور با سنگینی بی نهایتشان فراآمده اند تا بل درون ماده ی تاریکشان وسعت یابند.