آزادی؟ شما در این زندگی می توانید خوشبخت یا بدبخت باشید. آزادی شما مبتنی بر این انتخاب است. شما آزادید تا در کوره ی جماعت، با احساس سرخوشی، فردیت خود را ذوب کنید. خانم عزیز من، سرخوشی انتخاب ماست.
شانتال با خود فکر می کند: مردها از خودشان پاپا ساخته اند. آن ها پدر نیستند، فقط پاپا اسمی هستند، یعنی پدرانی اند که اقتدار یک پدر را ندارند. شانتال تصور می کند که لاس زدن با یک پاپا را امتحان کند، پاپایی که کالسکه ای را به جلو هل می دهد و یک بچه داخل آن کالسکه است و دو بچه ی دیگر را در پشت و روی کولش حمل می کند. شانتال لحظه ای را که همسر آن مرد در مقابل ویترین مغازه ای توقف می کند غنیمت می شمارد و با زمزمه ی خود، شوهر آن زن را به سوی خودش دعوت می کند. آن مرد چه خواهد کرد؟ آیا مردی که به یک درخت برای کودکان تبدیل شده هنوز هم می تواند برگردد و به یک زن ناشناس و غریبه نگاه کند؟
احساسات وجود دارند و از دست هرگونه عیب جویی می گریزند. می توان خود را از کاری، یا از به زبان آوردن سخنی سرزنش کرد اما نمی توان خود را به سبب داشتن فلان یا بهمان احساس، مورد سرزنش قرار داد، ولو به این دلیل ساده که هیچ نوع تسلطی بر آن نداریم.