1. خانه
  2. /
  3. کتاب بیچارگان

کتاب بیچارگان

8 ناشر این کتاب را منتشر کرده‌اند
3.13 از 20 رأی

کتاب بیچارگان

Poor Folk
٪5
160000
152000
3.5 از 4 رأی

کتاب بیچارگان

Poor Folk
٪10
220000
198000
4.67 از 9 رأی

کتاب مردمان فرودست

Poor Folk
٪10
120000
108000
3.1 از 1 رأی

کتاب مردم فقیر

Poor Folk
٪15
220000
187000
4.5 از 2 رأی

کتاب بیچارگان

Poor Folk
٪15
190000
161500
3.3 از 1 رأی

کتاب تیره بختان

Poor Folk
٪15
200000
170000
3.75 از 2 رأی

کتاب مردم فقیر

Poor Folk
٪15
170000
144500
3.1 از 1 رأی

کتاب بیچارگان

Poor Folk
ناموجود
25000
معرفی کتاب بیچارگان
کتاب بیچارگان، رمانی نوشته ی فئودور داستایفسکی است که اولین بار در سال 1846 به چاپ رسید. زمانی که این کتاب انتشار یافت، داستایفسکی که یکی از مهم ترین نویسندگان روسیه به حساب می آید، تنها بیست و چهار سال سن داشت. این رمان، تحسین و تمجید آنی هم منتقدین و هم مخاطبین را برای او به ارمغان آورد. شاهکار داستایفسکی که تصویری گزنده از جامعه و روانشناسی انسان است، در قالب نامه هایی رد و بدل شده میان دو شخصیتی روایت می شود که هر دو، در فقر و شرایط سخت زاغه های سن پترزبورگ گیر افتاده اند. ماکار، نویسنده ای است که تلاش می کند از این شرایط سخت جان سالم به در ببرد و باربارا، زنی خیاط است که حقوق بسیار پایینی دریافت می کند. این دو شخصیت عاشق هم هستند اما فقر به آن ها اجازه ی ازدواج را نمی دهد. ماکار و باربارا به دنبال کسب احترام دنیای پیرامون هستند اما نمی توانند در انجام این کار چندان موفق عمل کنند.
درباره فئودور داستایفسکی
درباره فئودور داستایفسکی
فئودور میخایلاویچ داستایوفسکی، زاده ی ۱۱ نوامبر ۱۸۲۱ و درگذشته ی ۹ فوریه ی ۱۸۸۱، نویسنده ی مشهور و تأثیرگذار روس بود. پدر داستایفسکی پزشک بود و از اوکراین به مسکو مهاجرت کرده بود و مادرش، دختر یکی از بازرگانان مسکو بود. او در ۱۸۳۴ همراه با برادرش به مدرسه ی شبانه روزی منتقل شدند و سه سال آن جا ماندند. داستایفسکی در پانزده سالگی مادر خود را از دست داد. او در همان سال امتحانات ورودی دانشکده ی مهندسی نظامی را در سن پترزبورگ با موفقیت پشت سر گذاشت و در ژانویه ی ۱۸۳۸ وارد این دانشکده شد. در تابستان ۱۸۳۹ نیز، خبر فوت پدرش به او رسید.داستایفسکی در سال ۱۸۴۳ با درجه ی افسری از دانشکده ی نظامی فارغ التحصیل شد و شغلی در اداره ی مهندسی وزارت جنگ به دست آورد. او در زمستان ۱۸۴۵ رمان کوتاه بیچارگان را نوشت و از این طریق وارد محافل نویسندگان رادیکال و ساختارشکن بزرگ سن پترزبورگ شد و برای خود شهرتی کسب کرد. یک جاسوس پلیس در این محفل رخنه کرده بود و موضوعات بحث این روشنفکران را به مقامات امنیتی روسیه گزارش می داد. از همین رو، پلیس مخفی در روز ۲۲ آوریل ۱۸۴۹ او را به جرم براندازی حکومت دستگیر کرد.داستایفسکی در آغاز سال ۱۸۷۳ سردبیر مجله ی «گراژ دانین» شد و تا ماه مارس سال بعد به این کار ادامه داد. فئودور داستایفسکی در جشن سه روزه ی بزرگداشت پوشکین در پی سخنرانی اش به اوج شهرت و افتخار در زمان حیاتش رسید و سرانجام در اوایل فوریه ی سال ۱۸۸۱ در اثر خون ریزی ریه درگذشت.
ویژگی های کتاب بیچارگان
  • فئودور داستایفسکی از بزرگترین نویسندگان ادبیات روسیه
نکوداشت های کتاب بیچارگان

داستانی فراموش نشدنی درباره ی اوضاع بشر.

Barnes & Noble

اولین موفقیت ادبی برجسته ی داستایفسکی.

Penguin Random House

نقطه ی شروعی برای هرکسی که می خواهد داستایفسکی بخواند.

Online Literature
قسمت هایی از کتاب بیچارگان

پس تو بالاخره فهمیده بودی این دل بیچاره ی من چه می خواهد! دیدم گوشه ی پرده ی پنجره ات را بالا زده ای و به گلدان گل حنا بسته ای، دقیقا، دقیقا همان طوری که بار آخری که دیدمت، گفته بودم؛ فورا چهره ی کوچولویت در برابر پنجره برای لحظه ای از نظرم گذشت که از آن اتاق کوچولویت مرا این پایین نگاه می کردی و به فکر من بودی. و آه، کبوترکم، چقدر دلم گرفت که نتوانستم چهره ی دوست داشتنی کوچولویت را درست ببینم!

خاطرات، چه شیرین چه تلخ، همیشه منبع عذاب هستند؛ دست کم برای من که چنین است؛ اما حتی این عذاب هم شیرین است. و وقت هایی که دل آدم پر است، بیمار است، در رنج است و غصه دار، آن وقت خاطرات تر و تازه اش می کنند، انگار که یک قطره ی شبنم شبانگاهی که پس از روزی گرم از فرط رطوبت می افتد و گل بیچاره ی پژمرده را که آفتاب تند بعد از ظهر تفته اش کرده، شاداب می کند.

ممکن است آدم یک عمر زندگی کند و نفهمد که کنار دستش یک کتاب هست که کل زندگی اش را به سادگی یک ترانه بیان می کند. وقتی آدم شروع به خواندن چنین داستانی می کند، کم کم خیلی چیزها یادش می افتد، حدس می زند، و آنچه تا به حال برایش مبهم و گنگ بوده، روشن می شود.

مقالات مرتبط با کتاب بیچارگان
بررسی کتاب «یادداشت‌های زیرزمینی» اثر «فئودور داستایفسکی»
بررسی کتاب «یادداشت‌های زیرزمینی» اثر «فئودور داستایفسکی»
ادامه مقاله
«فئودور داستایفسکی» و روانشناسی انسان
«فئودور داستایفسکی» و روانشناسی انسان

«داستایفسکی» چه حقایقی را در مورد انسان ها آشکار کرد و چگونه به مسیر ادبیات، شکل و جهت داد؟

مقایسه‌ی ترجمه‌های کتاب «جنایت و مکافات» اثر «فئودور داستایفسکی»
مقایسه‌ی ترجمه‌های کتاب «جنایت و مکافات» اثر «فئودور داستایفسکی»

این مقایسه، با توجه به تعداد ترجمه‌ها، سبب آشنایی بیشتر و بهتر با این شاهکار تاریخ ادبیات شده و در انتخاب ترجمه‌ای که بیشتر می‌پسندید، کمک‌حالتان است.

آثار کلاسیک کوتاه، فرصتی برای آشتی با کتاب خواندن
آثار کلاسیک کوتاه، فرصتی برای آشتی با کتاب خواندن

در این مطلب قصد داریم به تعدادی از کتاب های کلاسیک کوتاه بپردازیم که انتخاب هایی عالی برای ورود به جهان آثار کلاسیک به شمار می آیند.

حقایقی در مورد زندگی «فئودور داستایفسکی»
حقایقی در مورد زندگی «فئودور داستایفسکی»

در این مقاله قصد داریم به حقایقی مهم، جالب توجه و کوتاه درباره ی زندگی فئودور داستایفسکی بپردازیم.

برترین نویسندگان در «ادبیات روسیه»
برترین نویسندگان در «ادبیات روسیه»

نویسندگان پرتعدادی در «ادبیات روسیه» ظهور کرده اند که ایده های ژرف، آثار ادبی و توانایی آن ها در داستان سرایی در طول زمان طنین انداز بوده است.

چگونه با روانشناسی، داستان های بهتری خلق کنیم
چگونه با روانشناسی، داستان های بهتری خلق کنیم

«روانشناسی» برای بسیاری از نویسندگان، موهبتی بزرگ است و بینشی ارزشمند را درباره ی چگونگی کارکرد ذهن انسان به آن ها می بخشد.

اعتیاد ما به ادبیات داستانی: چرا انسان به داستان ها نیاز دارد؟
اعتیاد ما به ادبیات داستانی: چرا انسان به داستان ها نیاز دارد؟

به هر طرف نگاه کنید، با داستان ها روبه رو می شوید. از گذشته های خیلی دور که اجداد ما دور آتش می نشستند و داستان تعریف می کردند تا به امروز که شبکه های تلویزیونی، سریال های محبوبی تولید می کنند

عاشقانه‌ی مرد بی‌نام در چهار شب و یک صبح
عاشقانه‌ی مرد بی‌نام در چهار شب و یک صبح

«شب‌های روشن» نیز مانند همه‌ی شاهکارهای داستایفسکی، از منظری انسانی و روان‌شناسانه پرداخت شده است.

فئودور داستایفسکی و قمار زندگی
فئودور داستایفسکی و قمار زندگی

داستان های او، یکی از اصلی ترین پایه های ادبیات روسیه را تشکیل می دهند.

5 دلیل برای خواندن رمان‌های عاشقانه‌‌ و تأثیر آن بر زندگی
5 دلیل برای خواندن رمان‌های عاشقانه‌‌ و تأثیر آن بر زندگی

اگر همیشه با دیده ی شک و تردید به رمان های عاشقانه و طرفداران آن نگریسته اید و علت محبوب بودن این ژانر، کنجکاوی تان را برانگیخته است، با این مقاله همراه شوید

نظر کاربران در مورد "کتاب بیچارگان"
25 نظر تا این لحظه ثبت شده است

از اون کتاباییه که بعد از تموم کردنش مدتی فکری می‌شید. به‌نظرم این نکته باید برای همهٔ کسایی که تونستن این کتاب رو تا آخر بخونن، عجیب و حیرت‌انگیز باشه که نویسنده‌ش در بیست سالگی چنین نوشته‌ای رو خلق کرده. به‌نظرم شاهکار بود و بسیار خوندنی. مدتی با نامه‌های ردوبدل‌شدهٔ بین ماکار دیووشکین و واروارا دابراسیلوا (مامک و عزیزکِ ماکار) زندگی کردم و واقعاً لذت بردم. ترجمهٔ آقای دیهیمی بر این کتاب رو خوندم، ولی درست پس از به پایان بردنش این میل درونم شکل گرفت که ترجمهٔ خانم آرزو آشتی‌جو رو هم بخونم. امیدوارم پس از بازخوانی کتاب و خوندن نقدهاش، بتونم اپیزود صوتی‌ای رو محض معرفی و بررسی این کتاب بسازم و منتشر کنم.

1403/09/30 | توسطسلیمان عارفی
0
|

من آدم خجالتی و مردم گریزی هستم ؛ دلم میخواهد مدت‌ها و مدت‌ها در همان گوشه‌ی مانوسم بمانم. ماندن در گوشه ای که به آن عادت کرده ای یک جور هایی بهتر است، حتی اگر نیمی از اوقات به غم و غصه خوردن بگذرد.

1403/09/18 | توسطملیکا - کاربر سایت
1
|

داستایوفسکی نویسنده بزرگی هست ولی سلیقه من نیست ..سلیقه خیلی بزرگان هم نبوده مثل تولستوی و ...البته یک مازوخیست روانی آشکار داشته که من دوست دارم ..به نظر من تولستوی ..همینگوی .و این دست نویسندگان بزرگ ترند تا داستایوفسکی و پیروانش چون توماس مان ..مارسل پروست و اگزیستانس‌ها ..

1403/09/01 | توسطسالار - کاربر سایت
1
|
پاسخ ها

نظر شما برای ما ملاک نیست.

1403/09/11|توسطامیرحسین مرادی
16

اثری زیبا و قابل تامل با ترجمه خوب خوب خشایار دیهیمی عزیز

1403/08/05 | توسطNobody
0
|

غم ناشی از فقر رو می‌شه تا مغز استخوان حس کرد. به صورت مکاتبات روزمره‌ی دو شخصیت اصلی نوشته شده. تاثیر گذار و جانکاه.

1403/05/16 | توسطریحانه یسلیانی
1
|

۲ سال پیش این کتاب رو خوندم، این اولین نوشته داستایفسکی هستش، واقعا اسم کتاب عالی انتخاب شده چون با پوست و گوشتتون، حال و هوای بیچاره‌ها و بینواها رو حس میکنید، به پایان کتاب کاری نداشته باشید، از مسیر لذت ببرید، کاملا ملموس و قابل درکه👍🏾

1403/04/10 | توسطکاربر سایت
3
|

کتاب درگیرودار بیچارگانه:)))و واقعا بیچارگی رو ذره ذره در این کتاب حس می‌کنید. ترجمه سلیس و ادبی، به شدت از ترجمه آقای دیهیمی لذت می‌برم و اگر شما هم میخواید علاوه بر تجربه ای متفاوت از داستان، ارتقای ادبی هم داشته باشید، به شدت همین نشر و ترجمه رو پیشنهاد میدم. ولی اگر ی ترجمه خیلی روون میخواین و ادبی پسند نیستید(البته این کتاب قالبش ادبیه!) ترجمه «نشر چشمه» از خانم «آرزو آشتی‌جو» از همه روون تره. اولین کتابی که از داستایوفسکی خوندم بوده:))

1403/03/05 | توسطRoya
8
|

اولین رمانی بکه توی عمرم خوندم هین رمان بود. ۱۴ یا ۱۵ سالم بود. یادم نمیره وقتی تموم شد از شادی بال دراوردم . باورم نمیشد این کتابو فهمیدم.

1402/08/13 | توسطکاربر سایت
10
|

اولین کتابی ک نیمه کاره کنار گذاشتم همین کتاب بود.با سلیقه من سازگار نبود ک ب هیچ وجه دلیلی بر بد بودن این اثر نیست.ممکنه با سلیقه بعضی افراد سازگار باشه

1402/07/08 | توسطارنست همینگوی
14
|

شخصیت اصلی کتاب، مرد میانسال کارمندیه که به شدت فقیر، احساساتی و ساده‌ست و سعی میکنه از دختر یتیم و تنهایی که بیماره، حمایت کنه و در مسیر این عشق پاک و صادقانه‌ش به دختر، از جون میایه میذاره. کتاب، به مفاهیمی مثل فقر شدید، فاصله طبقاتی، عشق، بیماری و مرگ میپردازه و با وجود اینکه اولین کتاب نویسنده‌ست، از لحاظ ادبی ارزشمند و تاثیرگذاره. کتاب رو با ترجمه خشایار دیهیمی از نشر نی خوندم که بسیار عالی بود.

1402/04/12 | توسطرهی
6
|

ترجمه خشایار دیهیمی خیلی خوب و روون بود اما این کتاب مثل اکثر کارای داستایفسکی هیچ چیز خاصی نداره. دو نفر در قالب نامه حرفاشونو بهم میزنن. بدون جذابیت و بدون اتفاق خاص و هیجان انگیزی. وقتتون رو با خوندنش هدر ندید.

1402/03/17 | توسطمیلاد
5
|
پاسخ ها

سلام. میلاد جان ای کاش وقتی می‌گفتید "مثل اکثر کارای داستایفسکی هیچ چیز خاصی نداره" در ادامه توضیح می‌دادید که اگر اکثر نوشته‌های داستایوفسکی چیز خاصی ندارند، نوشته‌های کدوم نویسنده از دیدگاه شما دارای ارزش و چیز خاصی هستند. البته که کتاب خوانی و علاقه مندی به نویسندگان و قلم ایشان کاملاً سلیقه ای هست؛ اما وقتی یکی از شهیرترین و قوی‌ترین نویسندگان دنیا (به شهادت بسیاری از نویسندگان و منتقدان در کل جهان)، رو مورد نقد قرار میدید حتماً باید جایگزینی هم از نظر ادبی و چیره دستی در نویسندگی در نظر داشته باشید.

1402/03/23|توسطحامد کیهان
67

حامد عزیز، نظرت قابل احترامه 🙂 اما قرار نیست پشت جملات و تعریفات فلان منتقد و یا نویسنده قایم شم و کورکورانه از کتاب یا نویسنده ای تمجید کنم. من کاری به دیگرون ندارم. من نظر شخصی خودم رو دارم. کتابای داستایفسکی شاید تو زمان خودش خوب بوده باشه اما در زمان حال هیچ چیزی برای ارائه دادن نداره. نویسندگی این نیست که فقط خودکار دست بگیری و روی کاغذ سطر سطر بنویسی. اکثر کتابای داستایفسکی همینه. یه خودکار برداشته و شرو کرده به نوشتن. بدون اینکه هیجان و یا گره و یا حتا بخواد ذهن خواننده رو مشغول کنه. استیو تولتز، بوکوفسکی، ویکتور هوگو، جورج اورول،اوریانا فالاچی، آگاتا کریستی و . . . اینا می‌دونن نویسندگی چیه و ذهن خواننده رو خیلی خوب می‌تونن درگیر کنن. به نظرم، اکثر نویسندگان معروف روسی که تقریبن هم دوره داستایفسکی بودن به جز تولستوی چیزی از نویسندگی نمی‌دونن. فقط کاغذ حروم کردن و یه مشت جملات ساده رو به خورد خواننده دادن. یه عده هم براشون کف زدن و هورا کشیدن. 😒

1402/04/16|توسطمیلاد
5

اگر چرت گفتن, جز رشته‌های المپیکی بود, شما قطعا رو سکو می‌رفتید

1402/05/08|توسطکاوه احمدی
84

من باورم نمیشه میلاد عزیز که شما این چنین به آثار داستایوفسکی میگویید شروع کرده به نوشتن و فقط کاغذ حروم کرده ،تاثر من بابت تاختن به داستایوفسکی نیست بلکه متاسفم برای شما که داستایوفسکی و شخصیت‌های داستانش رو درک نکردید و در حکم کاغذ پاره آنها را میاورید...

1403/04/29|توسطامین - کاربر سایت
11

😆 هر کسی دوتا کتاب خونده شده منتقد،جذابیت برای فیلمهاست،کتاب برای درک هستش ،نظر گفتن با ادعای دانستن فرق داره عزیزم،وقتی کسی به رونالدو و مسی حرفی بزنه و نظر منفی سنگین بده ،مشخصه از فوتبال چیزی نمیدونه،میتونی بگی سلیقم نیست نه اینکه منتقد ادبیات بشی با چارتا کتاب خوندن

1403/07/26|توسطکاربر سایت
2

دیگه بدرد نمیخوره این دنیا ! اوریانا فالاچی رو برتر از داستایفسکی می‌دونه . خود فالاچی اگه زنده بود حرفهای بدی بهت میزد . وقتی از درک نوشته‌های یک نویسنده عاجز هستید نیاید در کسوت منتقد هرچی دلتون خواست بار اون نویسنده کنید .

1403/08/25|توسطنهنگ بحر - کاربر سایت
1

داستایفسکی، تو تمام آثارش به مفاهیم مرگ و دلایل زندگی کردن پرداخته، و مواجه شخصیت هاش با مشکلات زندگی رو با ادبیاتی قوی و روح‌نواز به خواننده نشون داده. هم‌ذات پنداری کردن با هر داستان نشدنیه، ولی داستایفسکی، تو فقط کافیه صفحه اول رو بخونی تا بری تو دل داستان و درد و غم و خنده و نفرت جاری درون داستان رو با بند بند وجودت حس کنی. نمی‌دونم شاید اصلا اهل ادب نیستی و به توصیه چندتا بلاگر اومدی به عنوان اولین اثر مردم فقیرو ازش خوندی،[ مردم فقیر اولین اثرش بود که تو ۱۹ سالگی نوشت و درسته که به پای بقیه آثارش نمیرسه] و طرز فکرت کلا از این شخص تغییر کرده. به نظرم بعد از خوندن هر اثر، برو نظرات و نقدهای کتاب یا یادداشت‌های نویسنده از اون کتاب رو بخون تا بهتر بتونی درک کنی.

1403/09/10|توسطکاربر سایت
0

بهترین ترجمه برای خانم آشتی جو هست از نشر چشمه و از زبان روسی ترجمه شده

1402/03/13 | توسطکاربر سایت
2
|

با مقایسه ترجمه عزیزان پرویز شهدی و خشایار دیهیمی،آقای دیهیمی ترجمه بهتری دارن.

1402/02/10 | توسطکاربر سایت
4
|

کتابی فوق العاده از داستایوفسکی عزیز با ترجمه عالی استاد دیهیمی عمرشون طویل باد

1402/01/28 | توسطیاسر کولانی
6
|

کدوم ترجمه بهتره؟

1402/01/19 | توسطعلیرضا آکار
0
|
پاسخ ها

من ترجمه خشایار دیهیمی رو خوندم و مثل همه ترجمه‌های ایشون بسیار روان و خوشخوان بود. درمورد بقیه ترجمه‌ها اما نمیدونم

1402/02/02|توسطاهورا مبارکی
4

لطفاً ترجمه‌ی خانم آرزو آشتی‌جو از این کتاب رو موجود کنید. نشر چشمه.

1402/01/02 | توسطکاربر سایت
1
|

جالب بود؛شخصیت‌های اصلی داستان با اینکه زیر زیر خط فقر بودند،باز کتاب می‌خواندند و قرض می‌دادند.قابل توجه کسانی که می‌گویند شرایط اقتصادی "اصلا و ابدا"مجال نمی‌دهد کتاب بخوانیم.

1401/11/18 | توسطکاربر سایت
13
|
پاسخ ها

احسنت، پول چیپس و پفک و پیتزا هس، پول کتاب نه زمان برای اینستاگردی هست، زمان برای کتاب خوندن نه مشکل سیاسیت نیست، مشکل عدم آگاهی ناشی از عدم مطالعه و مشاهده و تعامل و تفکر هست.

1403/08/30|توسطبنیامین یوسفی
0

وقتی تو را شناختم، کم کم توانستم خودم را هم بهتر بشناسم، و آنوقت به تو دل بستم؛ قبل از اینکه تو در زندگی ام پیدا بشوی، فرشته کوچولوی من، من تنها بودم، همان بهتر که فقط میخوابیدم، چون اصلا انگار در این دنیا وجود نداشتم... -از متن کتاب-

1401/07/18 | توسطسهند ابراهیمی
18
|

فرم بسیار جالبی داشت کتاب و عجیبه که چطوری میتونه خواننده رو جذب کنه! هرچند من نفهمیدم چرا باید اینقدر تعریفی می‌بود

1401/06/13 | توسطImfarza
2
|

این رمان شامل نامه‌هایی است که یک مرد مسن به نام ماکار آلکسییویچ به عشقش واروارا آلکسییونا می‌نویسد که همسن دخترش است و پاسخ آن را نیز مرتب دریافت می‌کند؛ نامه‌هایی که ابتدا با شرح حال تنگدستی‌شان آغاز می‌شوند و کم‌کم با توصیفِ خاطراتِ کودکی دختر و شرایط دردناک پیرمرد ادامه می‌یابند...

1401/06/13 | توسطمحمدمهدی صفا
1
|