به: الکس
سه شنبه هشتم آپریل برای هفت سالگیم توی خونه مون جشن تولد گرفتم و تو هم دعوتی. قراره شعبده باز بیاریم. می تونی از ساعت دو بیای خونه مون. بیا دیگه. از طرف دوست جون جونیت. رزی .
به: رزی آره،
من چهارشنبه می آم تولدت
از طرف الکس
به: الکس تولدم سه شنبه ست نه چهارشنبه. نمی تونی سندی رو بیاری مهمونی؛ چون مامانم این جوری می گه. سگ بو گندوبیه. از طرف رزی
خانم استوارت عزیز تماس گرفته بودم تا با شما در مورد تولد دخترم رزی در روز هشتم آپریل صحبتی داشته باشم. متاسفانه وقتی تماس گرفتم تشریف نداشتید. حوالی بعدازظهر دوباره با شما تماس می گیرم و امیدوارم آن موقع بتوانیم باهم صحبت کنیم. به نظرم مشکل کوچکی بین رزی و الکس وجود دارد. تقریبأ مطمئنم در حال حاضر باهم صحبت نمی کنند. امیدوارم وقتی یکدیگر را ملاقات کردیم، بتوانید من را در جریان اتفاقات قرار دهید. رزی واقعا دوست دارد که الکس به جشن تولدش بیاید. من به شدت مشتاقم تا با مادر این مرد جوان و جذاب ملاقاتی داشته باشم. می بینم تان.
به: الکس با سلامی از اندین . هتل مون همونیه که توی عکس روی کارت هست. اتاق من أوتیه که هفت طبقه با زمین فاصله داره؛ اما تو نمی تونی منو توی کارت پستال ببینی. من دوست دارم وقتی بزرگ شدم در په هتل کار کنم؛ چون هرروز شکلات مجانی گیرت می آد و مردم اون قدر خوبن که اتاقت رو برات مرتبه می کنن. اتوبوس ها همه مثل اتوبوس هایی که کریسمس گذشته هدیه گرفتی قرمزن. همه با په لحن بامزه ای حرف می زنن؛ ولی آدمای خوبی آن به دوستی پیدا کردم اسمش جینه . ما باهم می ریم شنا. خداحافظ.