(از مجموعۀ 7 جلدی)کتاب حاضر، جلد هفتم از رمانی چهاردهجلدی است که با زبانی ساده و روان نگاشته شده است. قهرمانان اصلی داستان دو شخصیت مرئی و نامرئی هستند که درواقع این دو شخصیت دوست هستند و وقتی روسها به ایران حمله میکنند شخصیت نامرئی به نام «مرگان» در ابتدای هجوم متفقین به مدت 9 ساعت و بهتنهایی در تنگه باجگیران این جاده با آنها مبارزه کرده است. این شخصیت که نامرئی است شروع به ضربه زدن به منافع روسها میکند. شخصت مرئی هم یک سرجوخه ژاندارمری با نام «سیدرضا شریفی» است که به یک افسر زن تاجیک که در ارتش روسیه خدمت میکند علاقهمند میشود. این خانم که «عالیه» نام دارد دانشجوی پزشکی است که در ارتش خدمت میکند و بعد با هم فرار میکنند. «سید رضا» 35 سال از کشور خارج میشود و به این بهانه، در قسمتی از رمان حضور ندارد و دوباره در روزهای آغاز جنگ تحمیلی درحالیکه پیرمردی است به ایران برمیگردد و به خرمشهر میرود و مجددا به داستان بازمیگردد.