کتاب سه خواهر، سه ملکه

Three Sisters, Three Queens
کد کتاب : 15305
مترجم :
شابک : 978-6226528429
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 736
سال انتشار شمسی : 1400
سال انتشار میلادی : 2016
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 3
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

نامزد جایزه بهترین داستان تاریخی گودریدز سال 2016

معرفی کتاب سه خواهر، سه ملکه اثر فیلیپا گریگوری

از نویسنده پرفروش نیویورک تایمز ، فیلیپا گریگوری ، داستان کمتر شناخته شده ای از سه زن تودورکه با هم خواهرند و در عین حال مجبور هستند در هنگام انجام سرنوشت خود به عنوان ملکه ، رقیب همدیگر نیز باشند.
آنها به عنوان خواهر ، پیوندی جاودانه دارندو به عنوان ملکه می توانند قلب یکدیگر را بشکنند ...
هنگامی که کاترین آراگون به عنوان عروس جوانی به دادگاه تودور آورده می شود ، پیرترین شاهزاده خانم ، مارگارت ، شروع به ارزیابی او می کند. این سه خواهر ملکه انگلیس ، اسکاتلند و فرانسه خواهند شد.
سه ملکه که با وفاداری و محبت خانوادگی متحد شده بودند اند ناگاه خود را در مقابل یکدیگر می بینند. کاترین ارتشی را علیه مارگارت سامان می دهد و همسرش جیمز چهارم اسکاتلند را می کشد. اما وقتی کاترین پسر خود را از دست داد ، پسر مارگارت وارث تخت تودور می شود.
مری شوهر پیشنهادی مارگارت را می دزدد ، اما وقتی مری بیوه می شود ، ازدواج محرمانه ی او برای عشق است که حسادت دیگران را برمی انگیزد. وقتی سه خواهر خیانت ، خطرات ، از دست دادن و شور و شوق را تجربه می کنند ، در می یابند که تنها نقطه ی ثابت در زندگی خطرناکشان ، پیوند ویژه شان با همدیگر است. چیزی که آنها را قدرتمندتر از هر مردی می کند ، حتی از یک پادشاه.

کتاب سه خواهر، سه ملکه

فیلیپا گریگوری
فیلیپا گریگوری (زاده 9 ژانویه 1954) یک رمان نویس تاریخی انگلیسی است که از سال 1987 کتاب هایش منتشر می شود.معروف ترین آثار او دختر دیگر بولین (2001) است که در سال 2002 برنده جایزه رمانتیک سال از انجمن نوآوران رمانتیک شد و در دو فیلم جداگانه اقتباس شده است.مجله AudioFile گریگوری را "ملکه داستان های تاریخی انگلیس" خوانده است.
نکوداشت های کتاب سه خواهر، سه ملکه
Nobody shines a light on the women of Tudor history like Philippa Gregory… Meticulously researched and deeply entertaining, this story of betrayal and divided loyalties is Gregory on top form
هیچ کس مانند فیلیپا گریگوری حقیقت داستان زنان تئودور را روشن نکرده است. تحقیقی دقیق و کاملا جذاب. این داستان خیانت و وفاداری های تکه تکه شده گریگوری را بهترین حالتش نشان می دهد.
(Good Housekeeping (UK

Mesmerizing, intimate...Gregory defines what it means to be a writer of historical fiction. She lures readers straight into the hearts and minds of her characters by masterful storytelling and brilliant reimagination blended with historical fact. She brings history to lif
مسحور کننده... صمیمی... گریگوری نشان می دهد که نویسنده ی داستان تاریخی بودن یعنی چه... او مخاطبانش را داستان گویی استادانه و تخیل فوق العاده ی آمیخته به تاریخ به درون قلب و ذهن شخصیت ها می کشاند. او تاریخ را به زندگی می آورد.
RT Book Reviews

A fictional tale as steeped in history as it is in intrigue and family dysfunction....Gregory excels in plucking real-life women out of their secondary places in the historical chorus and placing them stage center in starring roles
داستانی که همانقدر که در تاریخ فرو رفته درگیر توطئه ها و ناکارآمدی های خانوادگی نیز هست. گریگوری در بیرون کشیدن زندگی واقعی زنان از جایگاه دومشان در تاریخ و قرار دادن آنها در مرکز و نقش اصلی ماهر است.
Booklist Booklist

قسمت هایی از کتاب سه خواهر، سه ملکه (لذت متن)
آیا کاترین واقعا فکر می کند که بهتر است بمیرم ولی شرمسار نباشم؟ نامه اش را در سکوت خواندم. کنار بخاری دیواری نشستم. شعله ی بی رمق بخاری کمی از سرمای شبانه را کاسته است. نامه را در آتش می اندازم تا بسوزد. نامه در دل شعله ها به رقص درمیآید. مهر قرمز نامه می چرخد و دیرتر می سوزد. نوبت به روبان اطراف نامه که می رسد کمی جلز و ولز می کند. آخر سر نامه مثل تل خاکستر فرو می ریزد. آیا خواهر من واقعا فکر می کند که مردن من بهتر از آن است که شرمسار باشم؟ حتما هیچ وقت مرا عاشقانه دوست نداشته است. او به کلمات خدا بیش تر اعتنا دارد تا به کلماتی که برای من می نویسد. هرگز مرا خواهر واقعی خودش ندانسته است. او نگران گناه طلاق است نه نگران گناهکار، یعنی من، زنی تنها و غمگین. نمی فهمد که قلب من به خاطر از دست دادن شوهرم، تحقیر علنی، ترس از گناه و محروم ماندن از رحمت الهی شکسته است؟

خیلی عصبانی هستم. احساس می کنم به من توهین شده است. راستش خیلی هم ترسیده ام. پی اسقف گوین داگلاس، لرد جان دورتموند و آرچیبالد می فرستم. به اتاق خصوصی من می آیند. بانوان را مرخص می کنم که بتوانیم در کنار هم آهسته صحبت کنیم. به گوین اعتراف می کنم: _ به نظرم، نباید اصرار کنیم که شما اسقف باشید. همچنین نباید دانکلد را به شما بدهیم. _ من که بهترین گزینه برای این مقام ها هستم. _ ممکن است باشید. اما پارلمان خوشش نمی آید دورتموندها و داگلاس همه چیز را تصاحب کنند. لرد دورتموند دستش را روی شانه شوهر من می گذارد و می گوید: _ غیرمنطقی نیست. ما حاکمان طبیعی این منطقه هستیم. گوین با این امید که چیز دیگری هم به چنگ آورد اضافه می کند: _ ما که همه چیز را تصاحب نکرده ایم.

آرچیبالد سر تکان می دهد: _ شما ملکه نایب السلطنه اید؛ حق دارید مقامات کلیسا را منصوب کنید. دیگران نباید به شما دستور بدهند. البته به خانواده من هم توجه دارید. کس دیگری توجه را داشته؟ کس دیگری از شما حمایت کرده است؟ شهامت پیدا کردم و رو در روی جان دورتموند ایستادم. زیر نگاه تندش لرزه بر اندامم افتاد: شما نباید لیون هرالد را کتک می زدید. متاسفم لرد. دوک می گوید شما باید بابت آن کار پاسخ بدهید. من که نمی توانستم جوابی بدهم.