دوئر، نویسنده ای صاحب سبک است و توانایی هایش [در این اثر] کاملا مشهود است.
داستانی زیبا و وسیع... بلندپروازانه و باشکوه.
تأملی بر سرنوشت، اراده و این موضوع که در زمان جنگ، انتخاب های کوچک می توانند عواقب بزرگی داشته باشند.
انگشتانش به سمت کلیسای جامع مخروطی به عقب بازمی گردد. تمام بعدازظهر انگشتانش بر روی ماکت در حرکت بودند. عمویش همان کسی بود که او تمام شب را منتظرش شده بود کسی که این خانه متعلق به او بود و همان کسی که شب گذشته از خانه خارج شده بود، آن هم وقتی ماری لاورا خواب بود و هنوز باز نگشته است. و حالا دوباره شب شده است، یک گردش کامل دیگر ساعت.حالا همه خواب هستند اما او نمی تواند بخوابد.
ماری لاورا می تواند صدای بمب افکن ها را در حالی که فقط سه مایل از او فاصله دارند بشنود. و نورشان را در حوالی دریا ببیند. وقتی پنجره ی اتاق خواب را باز می کند صدایی که از سمت فرودگاه می آمد بلندتر شد. اما در بقیه ی دقایق شب به طرز وحشتناکی ساکت بود: نه صدای ماشینی، نه صدای گوش خراشی و نه صدای به هم خوردن چیزی و نه حتی صدای سوت کارخانه ای، نه صدای پایی، نه صدای مرغ دریایی ای؛ فقط صدای موج های دریاست که خود را به دیواره ی شهر می کوبند. و یا شاید هم چیزهای دیگری که او نمی شنود.
چشم هایت را باز کن و قبل از این که برای همیشه بسته شوند، به چیزهایی که می توانی، نگاه کن.
بخش زیادی از چیزی که آن را «زندگی طبیعی انسان» می نامیم، از ترس از مرگ و مردگان سرچشمه می گیرد.
می توان گفت که هدف اصلی این ژانر، «زندگی بخشیدن به تاریخ» از طریق ساختن داستان هایی درباره ی گذشته یا یک دوره ی تاریخی خاص است.
یه سریال از این رمان ساخته شده که از خود کتاب جذابتر بود سریالش.
اسمش چیه؟
روند داستان بیش از حد کند هست و ممکنه باعث بشه از ادامه داستان خسته بشید. داستان دو شخصیت متفاوت در دو تایم لاین متفاوت که توصیف خوبی از جنگ جهانی هم داره اما بزرگترین ایراد کتاب پیشروی خیلی کند داستان هست که باعث شد بی رمغ کتاب رو تموم کنم.
خوب و جالب بود :)
کتاب نوری که نمیبینیم رمانی در ژانر تاریخی با موضوع جنگ به قلم آنتونی دوئر است. این کتاب موفق به دریافت جایزهی بوک بروز در سال انتشارش شد و در سال 2015 جایزهی پولیتزر را دریافت کرد. بعدتر جوایز معتبر مدال کارنگی ادبیات داستانی و جایزهی بینالمللی کتاب استرالیا را هم به خود اختصاص داد. این کتاب پرفروشترین کتاب سال 2014 در نیویورک تایمز بود. علاوهبراین، این کتاب در رتبهی دوم پرفروشترین کتابهای آمازون قرار گرفت. آنتونی دوئر دانشآموختهی تاریخ است و در این کتاب، روایتی معتبر از دوران جنگ جهانی دوم را بیان کرده است. نگارش این رمان ده سال طول کشید و دوئر را به نویسندهی مهمی در ادبیات معاصر تبدیل کرد. در کتاب به صورت همزمان داستان زندگی دو نفر نقل میشود که در نقطهای با هم تلاقی میکنند. «ماری لاورا» با پدرش در فرانسه زندگی میکند. او از ششسالگی نابینا شده است. در دوازدهسالگیاش پاریس به اشغال نازیها درمیآید و ماری لاورا به همراه پدرش به شهر سنت مالو میگریزند و به همراه خود جواهری قیمتی به آنجا میبرند. «ورنر» پسری یتیم است که به همراه خواهر کوچکش در آلمان زندگی میکند. ورنر به خاطر هوش بالایش از طرف سازمان جوانان هیتلر مأموریتی ویژه برای ردیابی مخالفان پیشوا میگیرد. این مأموریت او را به شهر سنت مالو میرساند و ماری لاورا را ملاقات میکند. داستان در سال 1934 پیش از آغاز جنگ جهانی دوم شروع میشود و در سال 2014 به پایان میرسد. زمانی که سالهاست جنگ به پایان رسیده، اما هنوز آثارش در دنیا مشهود است.
جز اولین کتاب هایی بود که در مورد جنگ جهانی خوندم خیلی دوستش داشتم با اینکه ریتم تندی نداشت
ترجمه مریم طباطباییها نشر کوله پستی عالی بود
منم ترجمه طباطبائیها رو خوندم از نشر کوله پشتی خیلی خوب بود.
نشر نیماژ کتاب جلد سخت هست
نشر نیماژ جلد کتاب سلفون هست نه شومیز
توصیفاتی که نویسنده از اشیا و اتفاقات اطراف شخصیتها داره بی نظیره.
من ترجمه نشر نیماژ رو خوندم و بنظرم بسیار روان، با توصیفات دقیق و زیبایی بود؛ هرچند توقع نداشتم آخرش اینطوری بشه. درسته که کمی کند پیش میره اما گاهی باید از مسیر لذت برد.
وقتی سال تولد انتونی دوئر رو خوندم و بعد متوجه شدم داستان در بستر تاریخی مربوط به جنگ جهانی دوم اتفاق میفته انتظار یک کار تقلیدی و بی روح رو داشتم چرا که نویسنده هیچ مواجهه مستقیمی با اون دوره نداشته.اما حاصل کار یکی از بهترین رمانهای معاصری بود که خوندم.این تنها نقطه قوت کتاب نیست بلکه تصویر دنیای ذهنی یک انسان نابینا با اون دقت و جزییات هم کار قابل تحسینی هست که دوئر در این کتاب به خوبی از پسش براومده.نمونه ای کامل برای اثبات اینکه در نویسندگی تخیل میتونه بر تجربه زیستن پیشی بگیره
سلام بهترین ترجمه کدام است ؟
ترجمه حسام جنانی با اینکه از مترجمین جوان هستند واقعا به نظرم کامل و دقیق بود و به خوبی فضای ذهنی نویسنده رو درک کرده بود و تونسته بود انتقال بده و با اینکه در کتاب بخشهایی وجود داشت که داستانها توسط راویان مختلف روایت میشد با دقت نظر و تیزهوشی مترجم نقاط مشترک این روایتها با هم ارتباط داده میشد که این فرایند معمولا در هنگام ترجمه از دید مترجمین پنهون میمونه
من ترجمه نشر نیلوفر رو خوندم خوبه
دوئر زندگی ماری لور و ورنر را به طرز ماهرانه ای در هم میبافد و روشنگر راه است، در برابر تمام مشکلات و نابرابریها مردم تلاش میکنند با یکدیگر خوب باشند.داستان غمانگیز زندگی، لذت زیبایی و انسانیتی که حتی در بدترین شرایط هم دیده میشود اشک را بر چشمان خوانندگان این رمان میآورد
یکی از بهترین کتابهای دهه اخیر با موضوع جنگ که با ترجمه حسام جنانی خوندم و لذت بردم
سلام من تا کنون همهی رمان هایی که با موضوع جنگ جهانی دوم و هولوکاست مانند تمام نورهایی که نمیتوانیم ببینیم،خوش شانستر از همه بودیم و رمان جذاب خالکوب آشویتس مطالعه کرده ام راپسندیده ام و به دیگران پیشنهاد میکنم
منم همه این رمانها رو خوندم به این لیست فهرست شیندلر وخزه رو هم اضافه کنین همینطور انتخاب سوفیو....ولی یادتون باشه همش بزرگنمایی وغلوه.....نازیها هرگز جنایاتی با این ابعاد مرتکب نشدن..این از نظر علمی هم امکان پذیر نیست ...به نظر میرسه بیشتر برای سرپوش گذاشتن بر جنایات صهیونیستها این بزرگنماییها صورت میپذیره.....نویسندههای اروپایی بهتره یه سری هم به صبرا و شتیلا بزنن همین طور به غزه
اطاقهای گاز افسانه یا واقعیت پروفسور روبر فوریسون رو هم بخونید
بزرگترین توهین به یک انسان، انکار رنج اوست... چزاره پاوزه اتفاقا در مورد صبرا و شتیلا زیادی غلو کردن
خانم زهرا قدمی یعنی چون سیاستمدارهای اسرائیل جنایت میکنن دلیل بر اینه که باید سختی و رنجی که مردم یهودی کشیدن رو انکار کنیم و تهمت دروغگویی بزنیم ؟ شما از کجا انقدر مطمعنین که اونا دروغ میگن و نازیها همچین جنایاتی نکردن مگه اونجا بودین ؟
خانم «نسیم» ، شما هم از کجا مطمئنید که حجم جنایات نازیها در این حد بوده؟ مگه شما اونجا بودید؟