با شخصیت هایی فراموش نشدنی، نثری مسحورکننده و تعلیقی هیجان انگیز.
نکوداشتی از قدرت تسخیرناپذیر زنانه در جهان مردان.
این کتاب برای علاقه مندان به اسطوره های یونانی جذاب خواهد بود.
او زخم هایش را به من نشان داد و در عوض، به من اجازه داد وانمود کنم که هیچ زخمی ندارم.
زمانی فکر می کردم خدایان، نقطه ی مقابل مرگ هستند، اما اکنون می دانم که بیش از هر چیز دیگری مرده اند، چرا که تغییرناپذیرند و هیچ چیز را نمی توانند در دستان خود نگه دارند.
خدایان و موجودات فانی در یک چیز مشترک هستند: در جوانی، فکر می کنیم خودمان اولین کسی در جهان هستیم که احساسات مختلف را تجربه می کنیم.
برای درک بهتر مفهوم «اسطوره شناسی»، ابتدا باید مشخص کنیم که یک «اسطوره» چه ویژگی هایی دارد.
توانایی «میلر» در پرداختن به داستان های کهن از نقطه نظری جدید، در واقع از فعالیت های او در زمینه های مختلف ریشه می گیرد.
به هر طرف نگاه کنید، با داستان ها روبه رو می شوید. از گذشته های خیلی دور که اجداد ما دور آتش می نشستند و داستان تعریف می کردند تا به امروز که شبکه های تلویزیونی، سریال های محبوبی تولید می کنند
چه اتفاقی می افتد وقتی دو ژانر علمی تخیلی و فانتزی، و انتظارات متفاوتی که از آن ها داریم، در تار و پود یکدیگر تنیده شوند؟
زمانی در تاریخ بشر، تمامی آثار ادبی به نوعی فانتزی به حساب می آمدند. اما چه زمانی روایت داستان های فانتزی از ترس از ناشناخته ها فاصله گرفت و به عاملی تأثیرگذار برای بهبود زندگی انسان تبدیل شد؟
کتاب خیلی قشنگی برای شناخت اساطیر یونان هست ولی نباید ازش توقع یک کتاب فانتزی یا رمنس داشت بخاطر اینکه بیشتر شبیه یککتاب تاریخیه
کی موجود میشه
سانسور شده اس؟
نه سانسور نداره زیاد
در مورد خود کتاب و داستانش، میشه گفت نسبتا کتاب پر ماجرایی بود. تقریبا هر صد صفحه یک بار اتفاق تازه ای پیش میاومد و جریان داستان تغییر میکرد. با این حال کتاب جذابی نبود، حتی هیجان انگیز هم نبود، یک سری ماجرا بود که پشت سر هم اتفاق میافتادن و وقتی یکی تموم میشد، یکی دیگه شروع میشد. یه جورایی مثل رانندگی تو یه جادهی صاف و مستقیم بود که هر از گاهی ظاهر شدن یه درخت یا مثلا یه تابلوی تبلیغاتی جلب توجه میکنه و بعد دوباره جادهی خالی
سیرسه، دختری ست از دختران "هلیوس" (خدای خورشید) که برخلاف سایرین بهرهی چندانی از زیبایی و قدرت الهی نبرده و به همین خاطر، عزلت نشینی و گوشه گیری را به همنشینی با خدایان دیگر ترجیح میدهد با این وجود و با گذشت سال ها، "سیرسه" ی گوشه گیر، عاشق ماهی گیری فانی و متزلزل میشود. نیروی این "عشق"، قدرت جادویی و نهفتهی سیرسه را بیدار میکند... جادویی که به واسطه اش، انسانی، خدا میشود، و الهه ای مبدل به هیولا میگردد اینجاست که سیرسه برای ابدیت به جزیره ای متروکه تبعید میشود تا زندگی جدید و متفاوتی را تجربه کند
جزو بهترین کتبی که خوندم
این کتاب فوقالعادهست. خیلی عالیه. قطعا جز ده کتاب مورد علاقه منه. ترجمه نشر آذرباد هم واقعا خوب بود. حتما بخونید. مطمئنم پشیمون نمیشید.
این کتاب ترجمه خوبی داره؟
بله ترجمه ش عالیه