اول از شنیدن این صدا که معلوم نبود از کدام طرف است و کدام آهو به زبان می آورد، تعجب کرد. حتی گوش تیز کرد که ببیند صدا از کدام سمت می آید، اما بعد به خودش خندید؛ آهو کجا می تواند حرف بزند و دادخواهی کند، آن هم در این هیاهو! پس دوباره با خیال راحت مشغول تماشای غلامان شد. غلامانی که کارآزموده و زرنگ بودند و همان اول حرکت توانستند با کمند و تیر چند آهو را صید کنند. اما آن ها که تازه کار بودند و فوت و فن شکار را خوب یاد نگرفته بودند، هنوز توی دشت سر در پی آهوان داشتند. یکی از همین آهوهای گریزپا، که توانسته بود به خوبی از چند دام کمند بگریزد و چند تیری را که به جانبش رها شده بود رد کند، یکراست به طرف ملک جمشید آمد. چشم ملک جمشید به خط و خال زیاد روی بدنش افتاد. از دیگر آهوان زیباتر بود و چابک تر. ملک جمشید کمند را سر دست گرفت. هوس کرد آن را زنده به دام بیندازد...
داستان ها نقشی مهم و حیاتی در رشد و پیشرفت کودکان دارند. کتاب هایی که می خوانند و شخصیت هایی که از طریق ادبیات با آن ها آشنا می شوند، می توانند به دوستانشان تبدیل شوند.
با سلام و خسته نباشید خدمت شما عزیزان دست اندر کاران ایران کتاب. ببخشید میخواستم انتقاد کنم از این بابت که خیلی دیر جواب تلفنها را میدهید یعنی اینکه ما هر وقت به شما زنگ میزنیم ۵ الی ۱۰ دقیقه باید پشت خط منتظر باشیم خواهش میکنم اگر میشود جواب. تلفنها را زود بدهید. با تشکر