که اگر یک نفر صد سال عمر کرده باشد و روزی دو مرتبه کیش و مسلک و عقیدة خود را عوض کرده باشد، قادر به گفتن چنین افکار (پریشانی) نخواهد بود.
از آمدنم نبود گردون را سود / وز رفتن من جلال و جاهش نفزود
وز هیچ کسی نیز دو گوشم نشنود / کاین آمدن و رفتنم از بهر چه بود
از آمدن و رفتن ما سودی کو / وز تار امید عمر ما پودی کو
چندین سروپای نازنینان جهان / می سوزد و خاک می شود دودی کو
تا خاک مرا به قالب آمیخته اند / بس فتنه که از خاک برانگیخته اند
من بهتر ازین نمی توانم بودن / کز بوته مرا چنین برون ریخته اند
خیّام اگر ز باده مستی خوش باش
با لاله رخی اگر نشستی خوش باش
چون عاقبت کار جهان نیستی است
انگار که نیستی، چو هستی خوش باش
فریادهای او انعکاس دردها، اضطراب ها، ترس ها، امیدها و یأس های میلیون ها نسل بشر است که پی درپی فکر آن ها را عذاب داده است.