از این رو زرین کلاه نمی خواست این فکر را بخودش راه بدهد که دیگر گل ببو را نخواهد دید ، تنها گل ببو بود که می توانست نگاه بی نورش را روشن بکند ، و جان تازه ای در کالبد پژمردة او بدمد . بهر قیمتی که بود می خواست او را پیدا بکند . بر فرض هم که زن دیگر گرفته باشد یا او را نخواهد ، ولی همینقدر در نزدیکی او که بود برایش کافی بود . و اگر سر راه گل ببو گدائی هم میکرد . اقلا روزی یکبار او را میدید . اگر ا و را میزد ، از خودش میراند ، تحقیر م ی کرد باز بهتر از این بود که بخان هاش برگردد. نمیتوانست ، زور که نبود ، ساختمان او اینطور درست شده بود . بچه اش مانده علی هم یک وجودی بود که هیچ انتظارش را نداشت و علاقه ای برای او حس نمی کرد .
در این مطلب، نکاتی ارزشمند را درباره ی چگونگی نوشتن داستان های کوتاه خوب با هم می خوانیم
«صادق هدایت»، یکی از شناخته شده ترین نام ها در «ادبیات ایران»، مجموعه آثاری مسحورکننده، رعب انگیز و ماندگار را از خود بر جای گذاشت.
مطالعه ی آثار عجیب و کابوس وار کافکا به ما یادآوری می کند که پشت نقاب زندگی روزمره ی هر فرد، یک زندگی عاطفیِ منحصر به فرد و پر فراز و نشیب وجود دارد.
داستان هم به شدت ضد زنه و هم ضد چیزی به نام عشق. ولی خب هنرمندانه نوشته شده.