وغ وغ ساحاب اثری است طنز امیز نوشته ی صادق هدایت به همراه مسعود فرزاد. ایده ی اصلی کتاب ایده ی صادق هدایت بود و زمانی که آن را با مسعود فرزاد در میان گذاشت فرزاد نیز تصمیم گرفت در نوشتنش همکاری کند. نویسندگان در این اثر 35 داستان نصف و نیمه را نوشته اند و نام آن را غزیه گذاشته اند. در این غزیه ها زبان را به هم می ریزند، ترکیبات نااشنا ایجاد می کنند، املای کلمات را به عمد اشتباه می نویسند، زمین و زمان را به هم می ریزند و از این طریق آداب و رسوم و شئونات اخلاقی جامعه ی دوران خود را مورد نقد و تمسخر قرار می دهند. طنز آن سیاه و نیش دار است و در پی آن است که مخاطب را متائر کند چرا که خنده ی تنها، هدف نهایی آن نیست. در این اثر تنها قانونی که وجود دارد بی قانونی است آنها هر طوری که دلشان می خواهد می نویسند و در نهایت اثری را خلق می کند که در ادبیات فارسی پیش از آن نظیری نداشته است. وغ وغ ساحاب نثری آنگسن، مسجع،روان و زیبا دارد. اثری منحصر به فرد و هوشمندانه که آفرینش آن تنها از عهده ی یک نابغه بر می آید.
بر خوانندگان محترم و قارئین معظم، پوشیده و مخفی نماناد که ما نویسندگان زبردست آب زیرکاه این مجموعه، کم آدمایی نیستیم. ما سالیان سال دود چراغ خورده، پیرهن دریده و استخوان خرد کرده ایم. ما در مدرسه های جورواجوری یه ریز تحصیلات کرده و کلی کف دستی و کف پایی نوش جان نموده ایم. همه ی این ها با استعداد خارق العاده ی مادرزادی ما توام شده و ما را ژن های بی نظیری بار آورده است...
جونم واستون بگوید، آقام که شما باشید، در ایام قدیم یک خارکنی بود که بیرون شهر بود. چه می شود کرد؟ این خارکن، خار می کند؛ این هم کارش بود. دیگر چه می شود کرد؟ یکی از روزها، این خارکن هی خار کند و خار کند، تا نزدیک غروب کولباره خارش را کول گرفت و رفت در دکان نانوایی که خارهایش را بفروشد، جونم واستون بگوید، آقام که شما باشید، خارها را به نونواهه فروخت یک دونه نون سنگک گرفت و رفتش به طرف خونه شون.
حالا خارکن را اینجا داشته باشیم برویم سر خونه خارکن. فکر بکنید مثلن خونه خارکن چه افتضاحی باید باشد! این خارکن یک اطاق دود زده کاهگلی داشت با یک زن شلخته که اسمش سکینه سلطان بود و یک پسر دوساله که اسمش را حسن علی جعفر گذاشته بود. چه می شود کرد آخر خارکن هم دل داشت و چون آرزوی پسر داشت اسم سه تا پسر را روی بچه یکی یک دانه اش گذاشته بود. این حسن علی جعفر از دارایی دنیای دون یک شکم گنده داشت، مثل طبل که دو تا پای لاغر زردنبو پشتش آویزان بود و زندگی او فقط دو حالت داشت: ۱- گریه می کرد از ننه اش نون می خواست. ۲- مشغول خوردن بود.
در این مطلب، نکاتی ارزشمند را درباره ی چگونگی نوشتن داستان های کوتاه خوب با هم می خوانیم
«صادق هدایت»، یکی از شناخته شده ترین نام ها در «ادبیات ایران»، مجموعه آثاری مسحورکننده، رعب انگیز و ماندگار را از خود بر جای گذاشت.
مطالعه ی آثار عجیب و کابوس وار کافکا به ما یادآوری می کند که پشت نقاب زندگی روزمره ی هر فرد، یک زندگی عاطفیِ منحصر به فرد و پر فراز و نشیب وجود دارد.
کمی ناامید شدم با خوندن کتاب! باورم نمیشه کسی که زن اثیری رو نوشته، این جور هم بنویسه. میدونم که مقصد هزل بوده اما همچنان فکر میکنم متن جابی نبود!
اگه دنبال شعر واقعی هستین این بدردتون نمیخوره,قالب این شعرا اینطوریه که قافیه داره وزن نداره و این موضوع بنظرم خودش کتاب رو طنزتر میکنه
چون زیاد پسندم نبود پیشنهاد نمیکنم
ظاهراً در نوشتن این کتاب مسعود فرزاد هم نقش داشته.
کتاب ترکیبی از شعر و داستان است که به زبان طنز نوشته شده.