زندهبگور مجموعه داستانی از صادق هدایت است که در سال 1312 منتشر شد. این کتاب مشتمل بر 9 داستان کوتاه است که به ترتیب عبارت اند از: زنده به گور، حاجی مراد، اسیر فرانسوی، داوود گوژپشت، مادلن، آتش پرست، آبجی خانم، مرده خور ها و آب زندگی. مهم ترین داستان این کتاب زنده به گور است که نام کتاب هم بر گرفته از این است. برخی از کارشناسان بر این باور هستند که داستان زنده به گور در مورد خود صادق هدایت است و آینه ای از تجربیات و شخصیت وی می باشد. این داستان در مورد مردی که تا دوران جوانی اش در ایران زندگی کرده و سپس به خارج مهاجرت کرده است. او از همه کس و همه چیز بیزار است حتی از خودش هم بیزار است و قصد خودکشی دارد، خودش را جلو ماشین می اندازد، سعی می کند با مبتلا شدن به بیماری کار را تمام کند، حتی سم می خورد و در اخر هم تلاش می کند با خوردن تریاک خودش را از بین ببرد اما هیچ کدام از این راه ها به نتیجه نمی رسند. او حتی در خودکشی هم موفق نمی شود، ولی در پایان داستان متوجه می شویم که این مرد دیوانه بوده و این ها یادداشت هایی است که از او باقی مانده چرا که مرده است. در کل داستان آمیزه ای از افسردگی و اختلال شخصیت است، ویژگی هایی که در اکثر داستان های هدایت به چشم می خورد. این تیپ شخصیت ها نیز در زندگی واقعی وجود دارند و خیلی دور از ذهن نیستند، آدمی که رنج می کشد و درگیر یک سلسله افکار رنج آور است، چون ارتباطش با واقعیت کاملا قطع نشده، از وضعیت خودش آگاه است. اما این فهمیدن مطلع بودن از رنج کشیدن، به معنی تسلط بر خود داشتن نیست، در افکار وسواسی این حالت ها وجود دارد.
هیچ کس نمی تواند پی ببرد . هیچ کس باور نخواهد کرد . به کسی که دستش از همه جا کوتاه بشود می گویند : برو سرت را بگذار بمیر. اما وقتی که مرگ هم آدم را نمی خواهد ،وقتی که مرگ هم پشتش را به آدم می کند ، مرگی که نمی اید و نمی خواهد بیاید همه از مرگ می ترسند ، من از زندگی سمج خودم
رفتم جلو آینه ی در گنجه، به چهره ی برافروخته ی خودم نگاه کردم، چشم ها را نیمه بستم، لای دهنم را کمی باز کردم و سرم را به حالت مرده کج گرفتم. با خودم گفتم فردا صبح، به این صورت درخواهم آمد
دیگه به مرده ها حسودیم نمیشه چون خودم الان در واقع یه مرده ی متحرک و یه زنده به گورم.
هرچه قضاوت آنها درباره من سخت بوده باشد نمی دانند که من پیشتر خودم را سخت تر قضاوت کرده ام
در این مطلب، نکاتی ارزشمند را درباره ی چگونگی نوشتن داستان های کوتاه خوب با هم می خوانیم
«صادق هدایت»، یکی از شناخته شده ترین نام ها در «ادبیات ایران»، مجموعه آثاری مسحورکننده، رعب انگیز و ماندگار را از خود بر جای گذاشت.
مطالعه ی آثار عجیب و کابوس وار کافکا به ما یادآوری می کند که پشت نقاب زندگی روزمره ی هر فرد، یک زندگی عاطفیِ منحصر به فرد و پر فراز و نشیب وجود دارد.
با درود من تمام کتابهای صادق هدایت زیراکس نسخه قبل از انقلاب و بدون سانسور رو دارم حتا علویه خانم و حاجی آقا به تعداد محدود در صورتی که خواستید زنگ بزنید یا پیام بدید با تشکر این شماره من ۰۹۹۰۳۵۷۱۳۱۹
خیلی زیاد بین کتابای هدایت این رو دوست ندارم,بیشتر از داستان اول و اخر خوشم اومد
فقط یکیاش را پسندیدم، آن هم... ۹ داستانی که خواندم، یکیاش را که اولین داستان هم بود، پسندیدم؛ آن هم تکنیکی نه مضمون و محتوایی. نمیخواهم نظر کلی بدهم، ولی من داستانی را که وقتی بخوانم، جز خودکشی حرفی نداشته باشد، دوست ندارم. یکی دیگر از داستانها هم به خودکشی ختم شد. چندتایی از داستانها هم حرفی برای گفتن نداشت که خواننده بخواهد کشفش کند؛ همهاش(بیشترش) رو بود و فاش. داستان آخر که جنبهی نمادین داشت، هم بیشتر به حکایت نزدیک بود تا داستان.
اسپویل داشت متن بگیییددد
زندهبهگور مجموعه داستانی از صادق هدایت است که نخستین بار در سال ۱۳۰۹ در تهران منتشر شد . نام کتاب از نخستین داستان این مجموعه، (زندهبهگور) که جوانی در آشفتگیهای فکری و روحی خود به سر میبرد و آرزوی مرگ دارد، گرفته شدهاست و به نظرم بهترین داستان کتاب است . سایر داستانها عبارتند از : حاجی مراد، اسیر فرانسوی، داوود گوژپشت ، مادلن ، اتش پرست، ابجی خانم مرده خورها و اب زندگی.
داستان اولش یکم گیج کننده و مبهمه اما باقی داستان هاش قشنگ و دوست داشتتیه مخصوصا چون ادبیات قدیمی و شیرینی داره، داستان آخر از همه قشنگتر بود و استعاره جالبی از اوضاع مملکت دارها بود.