رمان مردان نامی داستان زندگی پدر نویسنده است. از یک سو به شرح سالهای آخر زندگی ژوزف و فعالیتهای حرفهایاش بهعنوان بازاریاب تجاری و روابطش با اهالی دهکده و خانواده میپردازد و از سوی دیگر، نقبی میزند به جنگ جهانی اول و ماجرای بمباران نانت. روئو در این کتاب در پی کشف پدرش است؛ مردی نامی، از آن مردان که با کار زیاد خودشان را میکشند تا نیمچه رفاه و آسایشی برای خانواده فراهم آورند، مردانی اسیر چنگالهای روزمرگی بلعنده و فرساینده که آرزوها و رویاهای جوانیشان را پیش از موعد خاک کردهاند. مردانی شبیه این مرد جوان بلندقد و یتیم، با استعدادهای چندگانه، عاشق تئاتر و معاشرت، که تنها خبطاش آن بود که در لحظهای که اروپا در حال «بازسازی» خونینتر از قبل بود و نخستین نبرد جهانی را تدارک میدید، بیستویک سال بیشتر نداشت.