کی این چین و چروک های بی پیر آمده بودند که خبردار نشده بود؟ لابد همان سال ها که از صبح تا شب با دیوید و تینا و سه چهار تا علاف تر از خودشان صبح تا شب از این بار به آن بار و از این کلاب به آن کلاب می رفتند و آخر شب مست و پاتیل تلو تلو خوران بر می گشتند خانه. تینا که مرد جمعشان از هم پاشید.