1. خانه
  2. /
  3. کتاب در لب پرتگاه

کتاب در لب پرتگاه

3.2 از 1 رأی

کتاب در لب پرتگاه

Sino al confine
ناموجود
110000
معرفی کتاب در لب پرتگاه
"در لب پرتگاه"، رمانی از گراتزیا دلددا، نویسنده برجسته‌ی ایتالیایی و برنده‌ی جایزه نوبل ادبیات، تصویری عمیق از کشمکش‌های فردی در برابر سرنوشت و ساختارهای محدودکننده‌ی جامعه ارائه می‌دهد. آثار دلددا همواره به بررسی احساسات انسانی، سنت‌های فرهنگی و چالش‌های فردی در برابر قیود اجتماعی پرداخته‌اند و این رمان نیز در همان مسیر گام برمی‌دارد. او با نثری شاعرانه و نگاهی موشکافانه به روان انسان، ساردنیای اوایل قرن بیستم را به‌عنوان پس‌زمینه‌ی داستانی تند و درون‌نگرانه به تصویر می‌کشد.
داستان، سفر درونی و بیرونی قهرمان خود را دنبال می‌کند-فردی که میان وظیفه و اشتیاق شخصی، میان انتظارات اجتماعی و میل به کشف خود، در کشمکش است. دلددا به‌طرز استادانه‌ای تنش میان انتخاب‌های فردی و سرنوشتی از پیش تعیین‌شده را به تصویر می‌کشد و دنیایی را خلق می‌کند که در آن شخصیت‌ها در برابر محدودیت‌های تحمیلی جامعه ایستادگی می‌کنند. «پرتگاه» در عنوان، نه‌تنها به یک حد فیزیکی بلکه به یک مانع استعاری اشاره دارد-مرزی که قهرمان داستان باید از آن عبور کند تا معنای واقعی خود را کشف کند. ساردنیا، با مناظر طبیعی مسحورکننده‌اش، در این روایت نه‌فقط یک مکان بلکه عاملی تعیین‌کننده در سرنوشت شخصیت‌هاست؛ سرزمینی که هم مأمنی آرامش‌بخش است و هم زندانی که راه گریزی ندارد. دلددا با توصیفات زنده و داستان‌سرایی پرحس، به مفاهیمی چون تبعید، تعلق و اجتناب‌ناپذیری سرنوشت می‌پردازد.
یکی از محورهای کلیدی "در لب پرتگاه" تقابل سنت و مدرنیته است. شخصیت اصلی، نمادی از فردی است که میان دو جهان گرفتار شده: دنیای قدیمی که ریشه در آداب و رسوم دارد و جهانی جدید که با تغییرات سریع و ناشناخته‌های فراوان همراه است. این تضاد، بازتابی از تنشی است که بسیاری از جوامع در دوران گذار تجربه می‌کنند. دلددا همچنین به بررسی سرنوشت و اختیار می‌پردازد-اینکه تا چه حد زندگی انسان از پیش تعیین شده است و تا چه اندازه امکان تغییر مسیر وجود دارد. شخصیت‌های او اغلب درک می‌کنند که سرنوشت، آن‌ها را به راهی مشخص می‌کشاند، اما با این حال، تصمیم‌های فردی‌شان-هرچند محدود-می‌تواند مسیر زندگی‌شان را دگرگون کند. این تعامل میان اجتناب‌ناپذیری و عاملیت، بعدی فلسفی به داستان می‌بخشد. یکی دیگر از دغدغه‌های اصلی کتاب، فشار روانی و عاطفی انتظارات اجتماعی است. دلددا نشان می‌دهد که چگونه هنجارهای جمعی می‌توانند شخصیت را در چنبره‌ی خود گیر بیندازند و چگونه تقابل میان خواسته‌های فردی و وظایف اجتماعی، به جدالی درونی بدل می‌شود. قهرمان داستان در جستجوی فضایی است که در آن بتواند میان تمایلات شخصی و مسئولیت‌هایش تعادل برقرار کند.
"در لب پرتگاه" رمانی پرقدرت و تأثیرگذار است که مهارت کم‌نظیر گراتزیا دلددا در به تصویر کشیدن کشمکش‌های انسانی را نشان می‌دهد. این اثر، با زبانی شاعرانه و روایتی پر از ظرافت‌های روان‌شناختی، خواننده را به تأمل درباره‌ی محدودیت‌های تحمیلی جامعه، قدرت سنت و جستجوی بی‌وقفه برای آزادی فردی و هویت شخصی دعوت می‌کند. برای علاقه‌مندان به داستان‌هایی که به عمق روان انسان و تقابل‌های درونی او می‌پردازند، این کتاب تجربه‌ای فراموش‌نشدنی خواهد بود.
درباره گراتزیا دلددا
درباره گراتزیا دلددا
گراتزیا کوزیما دِلِدّا (Grazia Cosima Deledda) ‏ (۱۸۷۱–۱۹۳۶) نویسندهٔ ایتالیایی اهل جزیرهٔ ساردنی بود. وی در سال ۱۹۲۶ برندهٔ جایزه نوبل ادبیات شد. گراتزیا در ۲۷ سپتامبر ۱۸۷۱ در شهر نوئورو در جزیرهٔ ساردنی در خانواده‌ای از طبقهٔ متوسط به دنیا آمد. زنان در جامعه عقب‌افتاده‌ای مانند ساردنی قرن نوزدهم وضعیت مناسبی برای تحصیل و فعالیت اجتماعی نداشتند برای همین گراتزیا تا سوم ابتدایی بیشتر درس نخواند. اما از آن‌جا که در خانهٔ عمه‌اش کتاب‌خانهٔ بزرگی وجود داشت او توانست در آنجا و تحت تعلیمات خصوصی معلمی در خانهٔ عمه‌اش معلومات خود را افزایش دهد و ضمن مطالعه آثار ایتالیایی به مطالعه آثار نویسندگان فرانسوی و روس بپردازد. او به آثار گابریله دانونزیو شاعر و نویسندهٔ معاصر هم‌وطن‌اش علاقه ویژه‌ای داشت.
زندگی خانوادگی او در دوران نوجوانی و جوانی روز به روز سخت‌تر می‌شد. پدر در حال ورشکستگی بود و یکی از برادرانش، سانتوس، به مشروب‌خواری افراطی رو آورده بود و دیگری، آندرئا به جرم ضرب سکه تقلبی و جرائم دیگر مدتی در زندان به‌سر برد. با این وجود دلدا شروع به نوشتن کرد و در هفده سالگی اولین داستان کوتاه‌اش به نام خون کسی از اهالی ساردنی برای یکی از مجلات رم فرستاد که در آن مجله منتشر شد.
دلدا در آخرین سال‌های قرن نوزدهم، ۱۸۹۶ با انتشار نخستین رمانش، راه خطا به شهرت رسید و در نخستین سال قرن بیستم در بیست و نه سالگی با پالمیرو مادزانی ازدواج کرد و همراه او به رم رفت و تا پایان عمر در آن شهر زندگی کرد و صاحب دو پسر به نام‌های ساردوس و فرانتز شد.
او خیلی زود به نویسنده‌ای پرکار تبدیل شد و در فاصله سال‌های ۱۹۱۲ تا ۱۹۱۹ تقریباً هر سال یک کتاب منتشر کرد. تا این که در ۱۹۲۶ برنده جایزه نوبل ادبیات شد و تا کنون هیچ زن ایتالیایی دیگری نتوانسته‌است این جایزه را کسب کند.
آخرین کتابی که در زمان حیات‌اش منتشر شد، کلیسای مریم منزوی، داستان زن جوانی است که سرطان دارد. گراتزیا دلدا خود نیز در ۱۵ اوت ۱۹۳۶ بر اثر ابتلا به بیماری سرطان درگذشت. چند ماه پس از مرگ او پسرش ساردوس نیز مرد و کمی بعد پسر دیگرش فرانتز نیز از دنیا رفت. اما به هر حال فرزندان فرانتز نامه‌ها و دست‌نوشته‌های او را حفظ کردند و هم‌اکنون نسخه‌های دست‌نویس آثار او در موزه شهر نوئورو نگهداری می‌شود و آثار او در کتاب‌خانهٔ ملی رم موجود است.
قسمت هایی از کتاب در لب پرتگاه

گاوینا سولیس در ژوئیه 1890 تحصیلات خود را به پایان رساند. پدرش، مقاطعه کار سابق جاده سازی بود و مردی نسبتا فهمیده و باهوش، کاری کرده بود که سال آخر ابتدایی را تکرار کند، چراکه در آن شهر کوچک مدرسه راهنمایی دخترانه وجود نداشت. در روز امتحان در بازگشت به خانه فکر می کرد که دیگر روزهای آزادی و تنبلی برایش به آخر رسیده است. تقریبا چهارده ساله شده بود و از همان موقع تصور می کرد که به یک زن واقعی تبدیل شده است و...

اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب در لب پرتگاه" ثبت می‌کند