با تماشای ظهور «دونالد ترامپ»، حس غریبی به من دست می دهد. فقط این نیست که او سیاست مبتنی بر شوک را بر قدرتمندترین و تا بن دندان مسلح ترین ملت روی زمین به کار برده باشد؛ بیشتر از آن است.
من در کتاب ها، فیلم های مستند، و گزارش های کاوشگرانه، مجموعه ای از روندها را مستند کرده ام: ظهور سوپربرندها، قدرت گسترنده ی دارایی خصوصی بر نظام سیاسی، و تحمیل جهانی نئولیبرالیسم غالبا با استفاده از نژادپرستی و ترس از «دیگری» به عنوان یک ابزار کارآمد، پیامد های زیانبار تجارت آزاد شرکتی، و بلای انکار سرسختانه ی تغییرات اقلیمی را که به جان جناح راست طیف سیاسی افتاده است.
و وقتی که شروع به تحقیق و تفحص درباره ی «ترامپ» کردم، او برای من بیشتر و بیشتر به «هیولای فرانکنشتاین» شباهت یافت، مثل این که اعضای تن او از بخش هایی از همه ی این روندها و بسیاری از روندهای خطرناک دیگر به هم برآمده باشد.