بهنام و سه دوستش قرار گذاشته اند که نیمه شب و بی خبر از پدر و مادرشان به کانال خارج شهر بروند و تویش شنا کنند و صبح نشده برگردند توی رختخواب شان. آنجا چیزی مشکوک لابه لای درخت ها برق می زند و آن ها را به خانه ی عجیب و غریبی می کشاند که قصه های وحشتناک مختلفی درباره اش وجود دارد، از جمله قصه ی دخترکی که وقتی با خانواده اش به آنجا رفته بوده، اول پدر و مادرش ناپدید شده اند، بعد خودش!
کتاب خوبی بود آخرش رو نفهمیدم دوتا گزینه واسه آخرش دارم : ۱:همش خواب بوده ۲: وقتی پسر میخوابه توی خواب میمیره و میره پیش اونا
به نظرم زیادی چند جمله رو تکرار کرده بود . مثل: صدای پایی اومد ، بیاین برگردیم دیر میشه ، انگار کسی پشت سرم وایساده بود ، انگارچیز سنگینی روی زمین کشیده میشد ، کسی صدام زد ، جوابمو بده ، فلانی رو ندیدی ، دارم دنبال دوستم میگردم و .و هیچ اتفاق آنچنانی هم نمیافته . آخرشم معلوم نشد خواب بود چی بود؟ دوباره تکرار مکررات. آیا واقعا بچهها 4 ماه پیش مرده بودن یا اینم یه خواب بود؟
خیلی خیلی افتضاح ترسناکه. اولین باره یه رمان فارسی زبان اینقدر منو میترسونه
واقعا وحشتناکه و مو به تن ادم سیخ میکنه تو روزم میخوندم چسبیده بودم به مامان بابام😐 خلاصشم همونیه که توش نوشته و دوستاش یکی یکی ناپدید میشن و اخر پسره تنها میمونه تو خونه و اتفاقای وحشتناکی میفته
دوست عزیز اسپم نکن
خلاصه کتاب داستان خانه ای در تاریکی را یکی بگه تلوخدا
آخرش چی شد نفهمیدم
من آخرش درست متوجه نشدم چیشد یکی توضیح بده😐💔
همین الان تمومش کردم و واقعا حیفم اومد نقد نکنم واقعا بین اینهمع کتاب ترسناک خارجی و ایرانی که خوندم تک بود اگه میخاین واقعا وحشت کنید حتما بخونیدش حتا تو روز روشن 😑
من خیلی خیلی خیلی این کتابو دوس دارم