«سه سوت جادویی» رمانی برای نوجوانان و نوشتهی احمد اکبرپور نویسندهی باتجربهی ادبیات کودک و نوجوان است. این کتاب برندهی جوایزی نیز شده است از جمله کتاب برگزیده چهارمین دورهی جشنواره کتاب برتر و رتبهی دوم بخش کودک و نوجوان جایزه اصفهان. مینا شخصیت اصلی رمان دختری یازده - دوازده ساله است. او مثل بسیاری از دختران در این سن و سال دفتری دارد که در آن از زندگی خودش مینویسد. در این بین موجودی تخیلی به نام تاتا هم وجود دارد. این دوست سبز رنگ دم دراز به مینا یاد داده است، هر وقت ناراحت بود و چیزی آزارش میداد، سه سوت انگشتی بزند تا همه چیز رو به راه شود. پدر و مادر مینا از هم جدا شدهاند و هر کدام دنبال زندگی خودشان رفتهاند و هر کدام میخواهند با فرد دیگری ازدواج کنند. بنابراین تنهایی و انزوای مینا در داستان و اینکه دوستی خیالی داشته باشد، قابل درک است. او در مدرسه نیز تنها و گوشهگیر است. مینا گاهی روی ورقهای دفترش و گاهی جلوی آینه گریه میکند. اما تاتا جلبک این دوست خیالی به زندگی مینا حال و هوای تازهای میدهد. تاتا دمی دراز دارد و کرکهای نرم سبز رنگی نیز صورتش را پوشانده است. یک انباری در ته حیاط خانهی مادربزرگ مینا وجود دارد و ته این انباری نیز یک سوراخ که محل زندگی تاتا است. تاتا چندان خوشگل و زیبا نیست اما خیلی بامزه و بانمک است. او به مینا کمک میکند تا کمتر غصه بخورد، چون غصه خوردن هیچ فایدهای ندارد و هیچچیز را هم درست نمیکند. «سه سوت جادویی» ساختار معمول یک داستان را ندارد که با یک اتفاق آغاز شود و با روابط علت و معلولی پیش برود، بلکه ما در واقع نوشتههای مینا را میخوانیم. نوشتههایی دربارهی خانوادهاش و گفتگو با آنها، زندگیاش در خانه، اتفاقات مدرسه و معلمها و البته دوست خیالی خودش تاتا. بنابراین خواننده با خواندن نوشتههای مینا آرامآرام با روند قصه و شخصیتها و زندگی آنها آشنا میشود و با کنار هم قرار دادن همهی اینها در ذهن خودش داستان را میسازد و وقایع را نظم میدهد و داستان را درک میکند و با آن همراه میشود. «سه سوت جادویی» رمانی است که در آن وقایع و اتفاقات تلخ با تخیل شخصیت اصلی در هم آمیخته شدهاند و داستانی جذاب را شکل دادهاند. مخاطبان نوجوانان میتوانند با مینا همراه شوند و از خواندن این داستان لذت ببرند.
درباره احمد اکبرپور
نویسنده ی ایرانی است که از آثار او می توان به این کتاب ها اشاره کرد: شب به خیر فرمانده، واژه های نفهم، من نوکر بابا نیستم، امپراطور کلمات، سه سوت جادویی، قطار آن شب، به چاچالک سقوط کنید، کشک های خفن و ... و غول و دوچرخه که آن را با همکاری دخترش نوشته است.آثار او به دیگر زبان ها مانند انگلیسی و آلمانی و ایتالیایی و چینی و کره ای و ... نیز ترجمه شده است.
خلاصه داستانش خیلی برام جالب بود؛ یه دوست خیلی که بهت کمک میکنه... اما وقتی خوندمش اصلا داستانو نفهمیدم! خیلی برام گنگ بود!
اگه کسی کتابشو خونده نظرشو بگه بلکه منم بفهمم قضیه از چه قرار بود!