کتاب شب بخیر فرمانده ،قصه کودکانی را روایت می کند که ناخواسته درگیر جنگ شده اند و آتش جنگ، روی زندگی آن ها تأثیر گذاشته است. نویسنده کتاب شب بخیر فرمانده داستان را از چشم انداز دو کودک تفسیر می کند. شخصیت اصلی داستان کودکی است که مادرش را در جنگ از دست داده و درصدد انتقام مادرش است. او در اتاقش، بازی می کند .موضوع بازی اش جنگ است. او با سربازهای دشمن برای گرفتن انتقام می جنگد. هنگام حمله به طرف دشمن، او و کودکی دیگر درقالب شخصیتی دو فرمانده جنگ، باهم روبرو می شوند. وجه مشترک هر دو فرمانده این است که هر دو یک پای خود را از دست داده اند. بااین تفاوت که آن کودک با عصا راه می رود. ولی شخصیت اصلی داستان،با پای مصنوعی راه می رود. در نخستین برخوردشان قصد دارند به هم شلیک کنند ولی وقتی شخصیت اصلی داستان پای مصنوعی خود را به فرمانده عصادار قرض می دهد،او را هیجان زده می کتد. درنتیجه باهم دوست می شوند و از کشتن یکدیگر صرف نظر می کنند. در این معنا، این دو کودک به فهمی مشترک از رنجی یگانه می رسند. آن ها با این فهم هم سان،می دانند که جنگ بیشتر، برابر است با رنج بیشتر. پس سرگرم صحبت کردن درباره وسیله ای می شوند، که از رنج آن ها می کاهد. اکبرپور در داستانش، زیست جهانی، همراه با لذت بخشش و دوستی را می آفریند. به نحوی که خواننده با آن ارتباط برقرار کند واز خواندن آن لذت ببرد، به گونه ای که خود را در وضعیت شخصیتهای داستان ببیند.
این کتاب با تصاویر ساده با مخاطب ارتباط برقرار می کند.این تصاویر گویای این مطلب است که قربانیان جنگ افروزی مستکبران در هرجای جهان،کودکان و غیرنظامیان هستند. در این کتاب ،نویسنده و تصویرگر دست به دست هم می دهند تا کودکان را به دنیای داستان، و بزرگسالان را به دنیای کودکی ببرند. این کتاب برنده دیپلم نمایشگاه تصویرگری کتاب کودک بولونیا در سال ۲۰۱۵ ، و از آثار برگزیده شورای کتاب کودک شده است.
کتاب شب به خیر فرمانده