کتاب "سرمایه داری و آزادی" به این موضوع می پردازد که چگونه می توان ضمن اجتناب از تهدیدی که برای آزادی فردی ایجاد می شود ، از وعده ی دولت بهره مند شویم؟ در این کتاب کلاسیک ، "میلتون فریدمن" بیانیه ی قطعی مربوط به فلسفه ی اقتصادی بسیار تأثیرگذار خود را ارائه می دهد ، مطلبی که در سرمایه داری رقابتی هم وسیله ای برای دستیابی به آزادی اقتصادی و هم شرط لازم برای آزادی سیاسی است . نتیجه ی آن ، متن در دسترس است که بیش از نیم میلیون نسخه از آن به زبان انگلیسی فروخته شده است ، به هجده زبان ترجمه شده است و با گذشت زمان ، هر نشانه ای از تأثیرگذاری بیشتر آن خبر می دهد .
"سرمایه داری و آزادی" کتابی است که "میلتون فریدمن" در ابتدا در سال 1962 نوشت و توسط انتشارات دانشگاه شیکاگو منتشر شد و در مورد نقش سرمایه داری اقتصادی در جامعه لیبرال صحبت می کند . این کتاب در هجده سال اول بیش از 400000 نسخه فروش داشته است و به هجده زبان ترجمه شده است. "میلتون فریدمن" آزادی اقتصادی را پیش شرط آزادی سیاسی استدلال می کند. او لیبرالیسم را از منظر روشنفکران اروپایی تعریف می کند ، برخلاف تفکرات آمریکایی ها ، وی معتقد است که لیبرالیسم از زمان رکود بزرگ ضربه خورده است . نظرات وی به ویژه در بین محافظه کاران و آزادی خواهان آمریکایی بسیار مشهور است. کتاب "سرمایه داری و آزادی" شرایط مختلفی را نشان می دهد که در آن می توان بازار آزاد را به دلایل فلسفی و عملی ترویج کرد.
چگونه می توان از محاسن دولت بهره مند شد و در عین حال از خطری که متوجه آزادی است اجتناب ورزید. دو اصل عمده ی مندرج در قانون اساسی که تاکنون آزادی را برای ما حفظ کرده، به این پرسش پاسخ داده است. گرچه رعایت این اصول فریضه قلمداد می شود، ولی در عمل مکررا شاهد نقض آن بوده ایم. اول اینکه حوزه ی اختیارات دولت باید محدود باشد. وظیفه ی اصلی آن باید پاسداری از آزادی شهروندان در برابر دشمنان خارجی و داخلی، حفظ نظم و قانون، فراهم کردن زمینه ی اجرای قراردادهای خصوصی و ترویج بازارهای رقابتی باشد. گذشته از این وظیفه ی اساسی، دولت گاهی امکان انجام اشتراکی کاری را فراهم می کند که انجام آن به صورت انفرادی سخت تر و پر هزینه تر است. البته این نوع استفاده از دولت توأم با خطراتی است، اما نمی توان و نباید بهره گیری به این شکل از دولت را کاملا مردود شمرد. حال قبل از هر چیز باید تراز کامل و بدون ابهامی از مزایای کار مورد نظر تهیه کرد. با تکیه بر همکاری داوطلبانه و آزاد، چه اقتصادی و چه غیراقتصادی، می توان اطمینان حاصل کرد که بخش خصوصی عاملی است برای نظارت بر اختیارات بخش دولتی و ابزاری موثر برای پاسداشت آزادی بیان، دین و اندیشه. اصل اساسی دوم این است که قدرت دولت باید پخش شود. اگر قرار باشد دولت اعمال قدرت کند، بهتر است این کار را در سطح شهرستان ها انجام دهد تا در ایالت ها، و بهتر است در ایالت ها اعمال قدرت کند تا در پایتخت. اگر کسی از عملکرد مقامات محلی خود راضی نباشد، مثلا از وضعیت دفع فاضلاب، منطقه بندی، یا وضع مدارس شهر، می تواند به محله ای دیگر مهاجرت کند. اگرچه افراد کمی ممکن است اقدام به این کار کنند، ولی حتی احتمال انجام این اقدام نقش کنترل کننده ای خواهد داشت. اگر کسی از عملکرد دولت در ایالت خود راضی نباشد، می تواند به ایالتی دیگر مهاجرت کند. اما اگر فردی از آنچه در پایتخت می گذرد راضی نباشد، راه های بسیار محدودی خواهد داشت.
لطفا سریعتر موجود کنید
متاسفانه در زمانی که بازار نشر پر از کتابهای بی ارزش و گمراه کننده چپولهای کمونیستی هست از معدود کتابهای اندیشمندان لیبرال که به فارسی ترجمه شده خواندنش بسیار ضروری هست برای جامعه ایرانی در این بازه زمانی.
بعد اونوقت یکی از کسانی که خیلی طرفدار عقاید چپ بود میگفت شما لیبرالهای فلان فلان شده به ما فرصت نمیدهید که کتابهای اقتصادی و سیاسیمان راچاپ کنیم.خنده داره
چیزی که باعث شد این کتاب را از ایران کتاب تهیه و بخوانم مطالبی بود که در کتاب دکترین شوک نائومی کلاین نوشته شده بود و یکسره به فریدمن بدو بیراه گفته بود لذا تصمیم گرفتم کتاب را بخوانم و به نظرم مطالب گفته شده توسط فریدمن منطقی و قابل تامل است ،خرید این کتاب رو شدیدا توصیه میکنم
دوست گرامی، همیشه کسانی که آزاد منش هستن، طرفداران بیشتری دارن تا کسانی که از سر فشار شروع به انتقاد میکنن. مخصوصا کسانی که حاضر نیستن در همون کشورهایی که تحت سیاست مدنظر خودشون هست زندگی کنن.
فریدمن باعث و بانی نابودی محیط زیست و گسترش نابرابری در جهان به نفع سرمایه داران ،کتابی که باید خوانده شود
فعلا که همین کشورهای سرمایه دار و غربی دارن بیشترین تبلیغ رو برای سوخت سبز میکنن تا کشورهای چپ و کمونیستی 😀
مراقبت از محیطزیست بسیار پرخرج هستش و فقط کشورهای پولدار توانایی پرداخت این کار رو دارن. به طرز جالبی فقط کشورهای سرمایهدار جزو این دسته قرار میگیرن. جالبه مگه نه🙂. اسمیت، فریدمن و میزس بیشتر در عمل نابرابری رو از بین بردن تا تئوریهای تست نشده امثال مارکس، لنین و تروتسکی.