طریقت جنگجو، پذیرش مداوم مرگ است. هر چند که نه تنها جنگاوران، بلکه راهبان، زنان، دهقانان، و مردمان مسکین نیز آگاه گردیده اند که به سبب وظیفه یا از سر شرافت، بی درنگ مهیای مرگ شوند؛ اما این ها چیز دیگری است. جنگجو متفاوت از این است، چرا که طریقت تدبیر با وارسی شیوه ی فاتحان و پیروزمندان بنیاد نهاده شده است. به واسطه ی پیروزی های انفرادی شمشیرزنان یا با فرمان جنگ های بزرگ، ما می توانیم بر قدرت و نام وری خود یا سروران خود بیافزاییم. این، باور به تدبیراست
خلاصه ی سخن آن است که موساشی در ایامی میزیست که ساموراییان را نخبگان جامعه ی خویش به شمار می آوردند، اما این ستایشی بیهوده بود چرا که اینان غالبا بی بهره از اسباب و لوازم زیستن بودند، نه کاخی از آن خود داشتند و نه قطعه زمینی. بسیاری از سامورایی های رونین شمشیر خویش بر زمین نهادند و پیشهای دیگر اختیار کردند، اما شماری دیگر، به مانند موساشی، با گذر از مسیر پرمخاطرهی کند و به جستجوی روشنگری و شهود برخاستند و بدین سان، کمال مطلوب جنگاوری را پی گرفتند.
بنابر رسوم، تالارهای شمشیرزنی ژاپن با دوجوها، همواره در پیوند با ایزدکده ها و معابد بوده اند، با این حال در ایام زندگی موساشی، مکاتب شمشیرزنی بسیاری در قلعه شهرها یا شهرهای تازه تأسیس مجاور قلعه ها به ظهور رسیدند. هر دایمیویا ارباب، پشتیبان یک مکتب شمشیرزنی می گردید، جایی که که ملازمانش تمرینات خویش را پی می گرفتند و پسرانش به تحصیل می پرداختند. هر سامورایی بی ارباب یا رونین را امید آن بود که بتواند در یک نبرد استاد و شاگردان یک دوجو را مغلوب سازد تا از این راه نامور گردد و آوازه اش را | به گوش کسی رساند که شاید در پی استخدام او بود.