مجموعه داستان از ما بهتران، مجموعهای از 11 داستان کوتاه است که نویسنده بر اساس تجربیات و آشنایی با فرهنگ و باورهای روستاییان، نوشته است. «جن»، «سرناچی»، «چشمسفید»، «قاسمشرطبند»، «علی پیشپیشی»، «ما بیگداران»، «مرغ عشق و آهو»، «ایستگاه هراس»، «شکار در سراب نیلوفر»، «چهارشنبه سوری» و «مهمانسرا» یازده داستان کوتاهی هستند که در این مجموعه گردآوری شدهاند.
محمدعلی بیش از یک سال در روستایی سکونت داشت و معاشرت با بومیان آن منطقه موجب شد تا او به درک مناسبی از فرهنگ و باورهای سنتی آنان برسد. البته در نگارش کتاب نویسنده سعی کرده است که باورهای منطقهای را کمرنگ کند و بیشتر از باورهای بومی، از باورهای عامی سخن بگوید تا فضای کلی کشور را به نمایش بگذارد. او توانسته جامعهی جنزده ایرانی را به خوبی در قالب داستانهای کوتاه به تصویر بکشد.
محمدعلی دربارهی علت نگارش کتابی دربارهی اجنه در مصاحبهای گفته است: «من جای خالی این موجودات را در ادبیات داستانی دیدم. از طرفی خودم با داستانهای این موجودات بزرگ شدهام. شوهرخالهای داشتم که نوازندهی ویولون بود و علاقهی زیادی به جمعآوری عتیقهجات داشت. من هم علاقهی زیادی به این پیرمرد داشتم. امیدوارم که من غرق آن حال و هوا شوم و بتوانم خاطره او را خوب تعریف کنم. من به خانهی او میرفتم، او ساز میزد و به من میگفت: «محمد میبینی عروسی اجنه رو؟» من هم دل به دل او میدادم و میپرسیدم: «اون که بغل عروسه کیه؟» و او جواب میداد: « خب اون مادرشه.» آنوقت میپرسیدم: «خب اینها دارن چیکار میکنن؟» و او در جواب من میگفت: «حالا بذار یه خرده ساز بزنم.» شروع میکرد به نواختن سازش و من غرق در حال و هوای عروسی میشدم. شوهرخالهام میپرسید: «میبینی پاشنههاشون رو؟ میبینی سم دارند؟» من در جواب او میپرسیدم که چرا پاشنهی آنها سیاه است و او جوابی میداد و این سوال و جوابها تا وقتی که در کنار او بودم، ادامه داشت. غیر از شوهرخالهام، خالهی پدرم هم زیاد از اجنه میگفت و قصههای آنها را برای من تعریف میکرد. این خاطرات کودکی در کنار حوادث عجیب و غریبی که برای من اتفاق میافتاد، باعث شد مجموعه از ما بهتران را بنویسیم.»
کتاب از ما بهتران