نقد ادبی در شرایط فعلی نمی تواند به تعریف رایج و سنتی تفکیک سره از ناسره اکتفا کند. اسلوب های نقد و کارکرد، تعریف و خاستگاه ارکان ادبیات داستانی رشد یافته پس از انقلاب اسلامی همچنان جزو مجهولات ما هستند. طبعا نمی توان با بسنده کردن به تعریفات ترجمه ای رایج و بدون در نظر گرفتن لوازم علمی و تالی فاسدهای معرفتی و ساختاری تنها به نقد و تطبیق معیارها بر مصداق ها اندیشید. چنین ضرورتی موجب شد نقدهای این مجموعه از دو بخش قابل تفکیک تشکیل شوند. در بخش اول عموما تلاش شده است دیدگاه نظری این قلم در حوزه رویکرد انتخابی تبیین شود. در بخش نقدها به معرفی ساحت های پرسشگری در رویکرد مورد نظر پرداخته شده است. سپس در بخش دوم تطبیق و نگاهی بر مصداق مورد نظر تبیین می شود.