دالی همان طور که به سمت حیاط می رفت، برگشت طرف دایی و گفت: «من نمی دونم، باید تا شب یه فکری برای سیبیلتون بکنین. وگرنه از مهمونی خبری نیست. اون وقت فیلم برداری هم نمی تونین بکنین.» دایی عصبانی داد زد: «پس خانم ها و بچه ها چی؟ اون ها که سیبیل ندارن!» دالی که در نرده ای حیاط را باز می کرد، گفت: «توی مهمونی ما خبری از بچه نیست. اصلا ما شرط سبیبل گذاشتیم تا کسی با خودش بچه نیاره. تنها بچه ی این مهمونی تویی.»
داستان ها نقشی مهم و حیاتی در رشد و پیشرفت کودکان دارند. کتاب هایی که می خوانند و شخصیت هایی که از طریق ادبیات با آن ها آشنا می شوند، می توانند به دوستانشان تبدیل شوند.
این مجموعه شدیدا پیشنهاد میشه. چه عاشق هنر باشید چه عاشق داستانهای ماجرایی و طنز و فانتزی...