چرخش نوین در فلسفه که کانت مبتکر آن بود، به خلاف هیوم بود که شناخت را به تأثرات حسی فرو می کاست. شناخت امری بغرنج و مرکب است--این برهان اصلی کانت علیه هیوم است. شناخت عبارت از نه فقط عنصر حسی که در آن ذهن منفعل است، بلکه دارای عنصر عقلانی یعنی دوازده مفهوم ناب عقلانی فاهمه نیز هست که بنابر آن ها ذهن فعالانه جریان حسی درون اشیا را با کیفیات، درون علل با معلول ها ترکیب، متحد و ساماندهی می کند.
افلاطون می گوید: سه جزء نفس، از عالی ترین تا پایین ترین، همراه با جزء میانگین یک هماهنگی تشکیل می دهند، مانند عالی ترین و پایین ترین نت ها و نت های متوسط در یک کوک موسیقی؛ یک هماهنگی، یا هارمونی «مانند عبارات در تناسبات یک گام موسیقی است.»
اما کسانی هم بر این باورند که اختلافات میان افلاطون و ارسطو ربطی به مسئله ی برتری فکری ندارد بلکه به دیدگاه های اساسا متفاوت آن دو از جهان مربوط می شود؛ دیدگاه هایی که تفاوت آن ها چنان بنیادی است که ممکن است ریشه در انواع متفاوت شخصیت یا خلق و خوی پایه ای داشته باشند.