اثری بسیار تأثیرگذار، آکنده از غم و شادی.
با طرح داستانی و تنش های داراماتیک غنی.
یکی از غنی ترین، خیره کننده ترین و رضایت بخش ترین رمان ها در سال های اخیر.
سنگینی وزن روزهای زنده بودن شان حالا سطح معادل خود را در مرگ تازه وارد می جستند و با این کار روی هر گور مستطیلی خالی درست می شد. انگار بعضی از تابوت ها می خواستند تا مرکز زمین پایین بروند. هنوز روی هیچ کدام از قبرها سنگی نگذاشته بودند، فقط روی چند تا از آن ها را با پرچم امریکا تزیین کرده بودند که زده بودند روی یک پایه ی چوبی یا کنار بعضی هاشان دسته ای گل پارچه ای رنگ ورو رفته توی یک گلدان سفالی دیده می شد.
اصلا اگر بیش از حد الکل مصرف کرده بودم چه می شود؟ این به چه کسی ربط دارد؟ چه کسی می داند من چقدر الکل نخورده بودم؟
روی خاک و شن های خرابه ی بدون علف کنار «نوانخانه ی رهایی مقدس»، کالبدی انسانی زیر یکی از پنجره های روشن نوانخانه روی زمین افتاده بود. وقتی رودی و فرانسیس چشم شان به آن افتاد، حالت جسد له و لورده توان هر حرکتی را از فرانسیس سلب کرد. جنازه ها در کوچه ها، بدن ها توی جوی ها، بدن ها همه جا، این ها چشم انداز ابدی فرانسیس بود، و از دیدگاه او مناجات مادی مردگان. این یکی جنازه ی زنی بود که انگار شنای مردی مرده را روی خاک انجام می داد، دمرو افتاده بود؛ صورتش روی زمین، بازوهایش دراز شده به جلو و پاهایش از هم بازمانده بود.
وقتی که آثار کلاسیک را مطالعه می کنید، در واقع در حال خواندن کتاب هایی هستید که نقشی اساسی در شکل گیری چگونگی نوشتن و خواندن ما در عصر حاضر داشته اند
به به عااالی بود عاااالی
خوب و جالب بود :)
حداقل بین دیدگاه هات تنوع بده همه جا همین متنو مینویسی