کتاب گل آفتابگردان

Ironweed
کد کتاب : 657
مترجم :
شابک : 978-964-351-171-5
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 320
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 1983
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 5
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

جزو لیست مدرن لایبرری (به انتخاب منتقدین)

برنده ی جایزه ی پولیتزر داستان سال 1984

برنده ی جایزه ی حلقه ی منتقدین کتاب آمریکا سال 1983

معرفی کتاب گل آفتابگردان اثر ویلیام کندی

کتاب گل آفتابگردان، رمانی است نوشته ی ویلیام کندی که در سال 1983 انتشار یافت. رمان گل آفتابگردان در دوره ی رکود بزرگ اقتصادی می گذرد و داستان آواره ای معتاد به الکل به نام فرانسیس فلن را روایت می کند. فرانسیس، پس از این که به شکلی تصادفی باعث مرگ فرزند نوزادش شد، خانواده اش در آلبانی را ترک کرد. رمان، بر بازگشت فرانسیس به آلبانی تمرکز دارد و توهمات او درباره ی سه نفر که در گذشته کشته است، ساختار چندوجهی و پیچیده ای به داستان بخشیده است. کتاب گل آفتاگردان در درجه ی اول، رمانی درباره ی جان به در بردن از مشکلات است و زندگی مردی را به تصویر می کشد که حادثه ای دلخراش زندگی اش را از بین برده اما در همین زمان سخت، قدرتی را در وجود خود کشف کرده که برای خود او نیز ناشناخته است.

کتاب گل آفتابگردان

ویلیام کندی
ویلیام جوزف کندی، زاده ی 16 ژانویه ی 1928، نویسنده و روزنامه نگار آمریکایی است.کندی در آلبانی به دنیا آمد و بزرگ شد. او در کالج سیه نا در نویورک به تحصیلات خود ادامه داد.کندی پس از سپری کردن دوران خدمت در ارتش، به پورتوریکو رفت و با استاد خود، سال بلو، آشنا شد. سال بلو او را تشویق کرد تا نوشتن رمان را تجربه کند همین موضوع باعث شروع دوران حرفه ای نویسندگی کندی شد.ویلیام کندی اکنون در اوریل پارک در نزدیکی شرق آلبانی زندگی می کند
نکوداشت های کتاب گل آفتابگردان
A powerfully affecting work, abounding in humor and heartbreak.
اثری بسیار تأثیرگذار، آکنده از غم و شادی.
Chicago Tribune Bookworld

Rich in plot and dramatic tension.
با طرح داستانی و تنش های داراماتیک غنی.
New York Times New York Times

One of the richest, most startling, and most satisfying novels of recent years.
یکی از غنی ترین، خیره کننده ترین و رضایت بخش ترین رمان ها در سال های اخیر.
Philadelphia Inquirer Philadelphia Inquirer

قسمت هایی از کتاب گل آفتابگردان (لذت متن)
سنگینی وزن روزهای زنده بودن شان حالا سطح معادل خود را در مرگ تازه وارد می جستند و با این کار روی هر گور مستطیلی خالی درست می شد. انگار بعضی از تابوت ها می خواستند تا مرکز زمین پایین بروند. هنوز روی هیچ کدام از قبرها سنگی نگذاشته بودند، فقط روی چند تا از آن ها را با پرچم امریکا تزیین کرده بودند که زده بودند روی یک پایه ی چوبی یا کنار بعضی هاشان دسته ای گل پارچه ای رنگ ورو رفته توی یک گلدان سفالی دیده می شد.

اصلا اگر بیش از حد الکل مصرف کرده بودم چه می شود؟ این به چه کسی ربط دارد؟ چه کسی می داند من چقدر الکل نخورده بودم؟

روی خاک و شن های خرابه ی بدون علف کنار «نوانخانه ی رهایی مقدس»، کالبدی انسانی زیر یکی از پنجره های روشن نوانخانه روی زمین افتاده بود. وقتی رودی و فرانسیس چشم شان به آن افتاد، حالت جسد له و لورده توان هر حرکتی را از فرانسیس سلب کرد. جنازه ها در کوچه ها، بدن ها توی جوی ها، بدن ها همه جا، این ها چشم انداز ابدی فرانسیس بود، و از دیدگاه او مناجات مادی مردگان. این یکی جنازه ی زنی بود که انگار شنای مردی مرده را روی خاک انجام می داد، دمرو افتاده بود؛ صورتش روی زمین، بازوهایش دراز شده به جلو و پاهایش از هم بازمانده بود.