کتاب شاهنشاه

Shah of Shahs
کد کتاب : 19131
مترجم :
شابک : 978-9642090938
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 148
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 1982
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 6
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

شاهنشاه
Shah of Shahs
کد کتاب : 96869
مترجم :
شابک : 978-9645732880
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 170
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 1982
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

معرفی کتاب شاهنشاه اثر ریشارد کاپوشچینسکی

ریشارد کاپوشینسکی نویسنده "کتاب شاهنشاه" روزنامه‌نگار، عکاس، شاعر و نویسنده لهستانی بود. او جوایز زیادی دریافت کرد و کاندیدای جایزه نوبل ادبیات شد. مجلات شخصی کاپوشینسکی در قالب کتاب، به دلیل محو کردن قراردادهای گزارش با تمثیل و رئالیسم جادویی ادبیات، هم جنجال و هم تحسین را برانگیخت. او تنها خبرنگار آژانس مطبوعاتی لهستان در دوران کمونیست در آفریقا در دوران استعمار زدایی بود و همچنین در آمریکای جنوبی و آسیا کار می کرد. بین سال‌های 1956 و 1981 او 27 انقلاب و کودتا را گزارش کرد تا اینکه به دلیل حمایت از جنبش همبستگی طرفدار دموکراسی در کشورش از کار برکنار شد. گزارش‌نویس تحسین‌شده ایتالیایی، تیزیانو ترزانی، نویسنده کلمبیایی گابریل گارسیا مارکز، و نویسنده شیلیایی لوئیس سپولودا به او لقب «استاد» را دادند.

کتاب شاهنشاه

ریشارد کاپوشچینسکی
ریشارد کاپوشچینسکی (Ryszard Kapuściński ۱۹۳۲ تا ۲۰۰۷) خبرنگار، نویسنده، شاعر و عکاس لهستانی بود.او فارغ‌التحصیل تاریخ از دانشگاه ورشو بود. در شانزده سالگی، نخستین نوشته‌اش در مطبوعات انتشار یافت. در ۲۴ سالگی خبرنگار خارجی شد و مدت ۲۵ سال را، در آسیا، آمریکای لاتین، خاورمیانه و آفریقا در میان شورشیان گذراند. او شاهد ده‌ها جنگ و انقلاب در جهان سوم بوده‌است. کتاب شاه شاهان وی، حاصل مشاهدات او از انقلاب اسلامی ایران بود.
قسمت هایی از کتاب شاهنشاه (لذت متن)
دوربین میدان را نشان می دهد، انباشته از آدم هایی گوش تا گوش ایستاده، چهره هایی کنجکاو و عبوس. قدری دورتر، در محوطه ای محصور و کاملا جداشده از مردان، زنان چادر به سر ایستاده اند. روزی ست ابری و خاکستری. جمعیت طوسی سیر است و آنجا که زنان ایستاده اند سیاه. آیت الله خمینی همچون همیشه لباس های تیره رنگ گشادی به تن دارد و عمامه ی سیاهی بر سرد شق و رق نشسته. صورتش پریده رنگ است، با ریشی سفید. موقع حرف زدن سر و دستش تکان نمی خورد. دست هایش بر دسته های صندلی آرام گرفته اند. گه گاه پیشانی بلندش را چینی می اندازد و ابروهایش را بالا می دهد. از این که بگذریم، هیچ عضله ای در سیمای این مرد بسیار سرسخت، سازش ناپذیر، قاطع و صاحب اراده ای استوار نمی جنبد. تنها چشم ها در این چهره تکان می خورند، چهره ای که انگار یک بار برای همیشه ترکیب یافته، به هیچ حس و حالی راه نمی دهد و جز غور عمیق و تمرکز ذهنی بیانگر هیچ چیز دیگری نیست. نگاه سرزنده و نافذ این چشم ها بر دریای سرهای درهم پیچیده می لغزد، وسعت میدان و جمعیت حاضر در آن را تخمین می زند و وارسی موشکافانه اش را پی می گیرد، چنانکه گویی مصرّانه در جست وجوی شخص خاصی است و...