در سال 1911 ، یک آمریکایی جاه طلب توسط دموکراسی نوپای ایران برای ایجاد ثبات مالی در کشور دعوت شد. وی به برکت دولت های انگلیس و روسیه که هر دو از نفوذ گسترده ای در منطقه برخوردار بودند، به اسنادی دسترسی پیدا کرد. با این حال پس از گذشت چندی او بدست اقدامات همان دولت های روسیه و انگلیس از قدرت برکنار شد. شوستر پس از اینکه مجبور به بازگشت به ایالات متحده شد ، کتابی نوشت که انگیزه های واقعی ابرقدرتهای آن زمان و چگونگی تغییر مسیر تاریخ در منطقه را برای همه آشکار کرد. کتاب اختناق ایران
نوشته «مورگان شوستر» نتیجه همین تجربه سیاسی او در ایران است. این کتاب به خوبی نشان می دهد که چگونه نیروهای بیگانه مسیر آزادی را در ایران به انحراف کشیده بودند. شوستر بصیرت خوبی در مورد روشهای مختلفی که ملتهای قدرتمند برای رسیدن به اهداف خود استفاده می کنند ، ارائه می دهد. تقریبا 100 سال پس از اولین انتشار این کتاب اختناق در ایران ، همچنان یک کیفرخواست قدرتمند برای یک سیاست کوته فکرانه است که دموکراسی شکننده را در هم کوبید.
این مقاله شامل روایتی شخصی و شرح دست اول وی از دخالت آمریکا در شکل گیری ایران مدرن است. این یک کار جذاب است و کاملا برای همه کسانی که به تاریخ ایران علاقه مند هستند توصیه می شود. بسیاری از کتابهای ابتدایی ، به ویژه آنهایی که مربوط به دهه 1900 و قبل از آن هستند ، اکنون بسیار کمیاب هستند. این کتاب کمک بسیار خوبی به محققین و علاوه بر آن به دوست داران تاریخ سیاسی ایران می کند تا که از عوامل پشت پرده سیاست در ایران جغرافیای بخصوص مطلع شوند.
ویلیام مورگان شوستر (23 فوریه 1877 در واشنگتن دی سی - 26 مه 1960 در شهر نیویورک) ، یک وکیل ، کارمند دولت و ناشر آمریکایی بود که با تعیین پارلمان ایران به عنوان خزانه دار کل ایران شناخته می شد.
با وجود توفیق درخشان ملّیون در عزل و تبعید محمدعلی میرزا پس از بارها عدول از قول وقرار مراعات قانون اساسی و حقوق ملت، احتمال این که ایران بتواند همه مشکلاتش را پشت سر بگذارد و صاحب دولت باثبات و بسامانی شود بسیار ضعیف به نظر می رسید. این دولت باید هم احترام و حمایت اکثریت ملت را به دست می آورد و هم هر بهانه معقولی را برای مداخله قدرت های به اصطلاح دوست خود در امور داخلی اش از آن ها می گرفت، قدرت هایی که مدعی برخورداری از منافع ویژه در ایران بودند. مدیریت عمومی دولت در عهد شاهان گذشته و مهم تر از همه ادارات مالی آن به قدری آشفته و ورشکسته بود که ایران نه در خارج و نه در نزد مردم خود اعتبار نداشت و برای خروج از ورطه هرج ومرج و فساد اداری که گریبانگیرش شده بود نیاز به نهایت ازخودگذشتگی و میهن پرستی طبقات آگاهش داشت. مشکلات داخلی به تنهایی کافی بود تا امید موفقیت را کمابیش به صفر برساند. اما در کنار آن، دشمنی بی پرده دولت روس و بیمناکی به همان اندازه زیان آور دولت انگلیس هم که دست روس ها را در مانع تراشی علنی برای حکومت مشروطه باز می گذاشت جای خود را داشت. ازاین رو دولت مشروطه نوپا از همان ابتدا غیرعادی ترین و نامتعارف ترین روابط را با بعضی دولت های دیگر پیدا کرد و این روابط به دولت ایران، به رغم حق استقلالش، تحمیل شده بود.
در ایران هر حکومتی بر سر کار بود گرسنگان در ولایات باید مالیاتی را می پرداختند که دیناری از آن خرج خود ایشان نمی شد. اینان همیشه قربانی دزدان سرگردنه بودند، خواه به معنی حقیقی و خواه در معنای مجازی، یعنی مقامات دولتی که تقدیر بر سرنوشت آن ها مسلطشان کرده بود. مردم آگاهی زیادی نداشتند و تکالیفی را که مشروطیت بر دوش آن ها می گذاشت و مسئولیتی را که در دولت های آزاد مردم سالار به مردم سپرده می شود نمی دانستند. اما فوری ترین خطر این بود که تا می خواستند برای درک این مقولات آموزش ببینند کشور از دست رفته بود. بنابراین سنگین ترین مسئولیت را ایرانیان آگاه و روشنفکری داشتند که در این ۱۸ ماه بعد از برکناری شاه سابق به سمت های دارای قدرت و نفوذ در حکومت جدید رسیدند. ولی به طور طبیعی این جماعت نیز با پیروی از سنت پیشینیان شان مناصب خود را در وهلهٔ نخست خرج ترقی خویش کردند و سپرده ای برای تأمین منافع سپرده گذاران پنداشتند.
گفتیم که روس ها نیروهای زیادی به شمال ایران فرستاده بودند، اگرچه هر دو دولت روس و انگلیس اعلام کرده بودند هر زمان که دیگر نیازی به آن ها «برای حفظ حقوق و اموال بیگانگان از احتمال خطر» نباشد بی درنگ خارجشان می کنند. از یک سو حضور این نیروها و از سوی دیگر آشوب های محلی که در ایران همیشه پیامد وقایع سیاسی از قبیل رویدادهای چهار سال گذشته این کشور بوده است مشکلات تازه و فزاینده ای برای دولت مشروطه به وجود آورد. در سپتامبر ۱۹۰۹/شهریور ۱۲۸۸ رحیم خان، راهزن مشهور، به شهر اردبیل در شمال ایران تاخت. روس ها این را بهانه کردند و سربازان بیش تری به ایران فرستادند و عقب نشینی موعود نیروهای خود را از قزوین به تعویق انداختند. دولت ایران ناچار شد مبالغ زیادی صرف تجهیز نیرو برای تعقیب او کند، ولی در ۲۴ ژانویه ۳/۱۹۱۰ بهمن ۱۲۸۸ او در محاصره این نیرو که فرماندهی اش را یفرم خان بر عهده داشت تنها راه فرار را عبور از مرز روسیه دید. دولت روس با تخلف آشکار از ماده ۱۴ عهدنامه ترکمانچای به او امان داد و رحیم خان در روسیه ماند تا ژانویهٔ ۱۹۱۱/دی ۱۲۸۹ که دوباره به تبریز برگشت و هزینه و مشکلات دیگری روی دست دولت مشروطه گذاشت.
متاسفم برای ایران کتاب که اطلاعات نادرست در مورد مورگان شوستر ارائه داده. کجا مورگان شوستر جاه طلب بود؟ کی دخالت امریکا در ایران بود؟
باسلام و تشکر از سرکار خانم ستوده که نظریات جامع و مفیدی راجع به کتابهای متعدد بویژه در زمینه تاریخ ارائه فرمودند و با آرزوی موفقیت تام و تمام برای ایشان
کتابی بسیار خواندنی و مهم درباره اتفاقات مشروطه از زبان کسی که سمت خزانه داری ایران را بر عهده داشته. شوستر به توصیف فضای سیاسی و اجتماعی آن دوران و همچنین ماجرای اولتیماتوم روسیه میپردازه و اطلاعات بسیار مفیدی نصیب خواننده میشه.