این اثر سنت های ادبیات آلمان در قرن نوزدهم را با مشکلات بزرگتر در زمان آغاز دوره ی نازی مرتبط می سازد.
یکی از شناخته شده ترین رمان های هاینریش مان.
چند قدم جلوتر از او، امپراتور می رفت. دایدریک می توانست صورتش را ببیند، آن صورت جدی استخوانی و چشمان تابانش، اما آنقدر بلند فریاد می زد که دیدش مخدوش شده بود. یک جور مستی، اما شدیدتر و اشرافی تر از آن مستی که با آبجو به وجود می آمد، پاهایش را از روی زمین بلند کرد و او را به هوا برد.
نزدیک بود دستانش را بالا ببرد و خود را در مقابل او به زمین بیندازد، گریه کند و با عجز تقاضای بخشش داشته باشد. اما به موقع جلوی خودش را گرفت؛ از این صحنه و فضای احساسی که پس از آن به وجود می آمد، می ترسید.
به هر طرف نگاه کنید، با داستان ها روبه رو می شوید. از گذشته های خیلی دور که اجداد ما دور آتش می نشستند و داستان تعریف می کردند تا به امروز که شبکه های تلویزیونی، سریال های محبوبی تولید می کنند
زیردست مشهورترین رمان هاینریش مان در ۱۹۱۴، کمی پیش از آغاز جنگ جهانی اول، نوشته شد، اما در سال ۱۹۱۸، بعد از جنگ جهانی اول، به چاپ رسید. این رمان روایت طنزآلود زندگی شخصیتی به نام دیدریش هسلینگ است؛ مردی فرومایه که بندهوار و متعصبانه طرفدار قیصر ویلهلم دوم است. او خبرچین، عهدشکن و خائن است و با چاپلوسیهایی مضحک و خیانت به آزادیخواهان پیشرفت میکند. مان در زیر دست به شکلگیری شخصیتهای نوکسیه و فرصتطلبی پرداخته که در پیدایش صنعت و سرمایه در آلمانِ اوایل قرن بیستم نقشی بنیادین داشتند و با نظامیگری ابلهانه و سیاستی عاری از اخلاق این کشور را درگیر جنگ بزرگ و ویرانگر کردند. نویسنده در این رمان با نگاهی تیزبین جامعه آن دوران آلمان را بررسی کرده و توانسته است ظهور فاشیسم در سالهای بعد را به نوعی پیشبینی کند.